۲۳
دی
ورق می زنم. آرام آرام. اما آرام ورق زدنم به خاطر عتیقه بودنش نیست. با هر بار ورق زدن، روحم تازه می شود. به تازگی ناب معصومیت کودک سه سال و اندی:
- بابا. چی تو دستتاتونه؟
- یک چیز باارزش.
- می تونم ببینم؟
پدر مشتش را باز می کند. یک کتاب خیلی خیلی خیلی کوچک در دستانش است.
- این چیه؟
- نسخه ای از قرآن.
و این اولین باری بود که من اسم قرآن را شنیدم.