وعده

وَعَدَ اللَّهُ ...

وعده

وَعَدَ اللَّهُ ...

وعده

بیاندیش:

در حال ساختن عالمی هستی که تا بی نهایت، در آن زندگی خواهی کرد..

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

"طرح صمیمانه با امام "

✍️هر روز، قلم به دست می گیریم و برای امام زمان ارواحناله الفداء، نامه ای می نویسیم. به حضرت سلام می کنیم و درد و دلی عاشقانه، عارفانه، از سر صدق خواهیم داشت.

🌺باور دارم این دعوت، از سمت خود حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف است و ما اجابت کننده ایم. فدای مهر و محبت تان بشویم آقاجان.

👈نامه های خود را به آیدی @yazahra10 در ایتا بفرستید.

📌نکته 1: در صورت تمایل، نام مستعار یا نام و نام خانوادگی خود را نیز بفرستید
📌نکته 2: حتما #صمیمانه_با_امام را در پیامتون قید کنید.

✍️نامه های ارسالی حاوی هشتک، در صورتی که قابلیت انتشار داشته باشند، به اسم خودتان در کانال گذاشته خواهند شد.

🔹ایتا:
📢 https://eitaa.com/joinchat/3492216926C09c394f203

🔸بله:
📢 https://ble.ir/samimane_ba_emam

🔹سروش:
📢 https://sapp.ir/joinchannel/ZlyYeGiTVIH8xgCsv2NROb9E

📣کانال #صمیمانه_با_امام در سروش، ایتا، بله

🆔 @samimane_ba_emam

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

جیپ پر پول

سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۳۹ ب.ظ

سر کوچکش را از لای در اتاق، رد کرد و نگاه کودکانه اش را به پدر دوخت و به صدایش گوش داد : و کنتم ازواج ثلاثه، ..... روی دست پدر قرآن بود و می دانست که هر وقت صدای پدر به قرآن بلند می شود و آن را دست می گیرد، باید آرام و پاورچین پاورچین اطراف پدر بازی کند و سر و صدایی نکند. سرش را از لای در، بیرون کشید و به آشپزخانه دوید:

- مامان مامان، بابا داره قرآن می خونه

+ بارک الله به بابا.. ما هم بخونیم؟

مادر هم با پسر، مشغول خواندن سوره قل هو الله شدند. هنوز هم لم یلد گفتن برای کودکش سخت بود و او را به خنده می انداخت. تحسینش کرد و یک امتیاز مثبت، در جدول امتیازات فرزندانش، ثبت کرد.

+ التماس دعا. بفرما چایی

لیوان چایی را کنار پای همسرش گذاشت و نشست. پدر، تشکر کرد و همان طور که دو پسر خردسالش را روی پاهایش می نشاند و نوازششان می کرد گفت:

- خیلی دلم می خواد همه خانواده ها همین طور با هم مهربان باشن. خانومشون براشون چایی بیاره. با هم قرآن بخونن. بچه هاشون مثل پسرای گل من، احترام بابا مامان رو نگه دارن. یک پیامکی برام اومده که یک زندگی به خاطر فقر، داره از هم می پاشه و درخواست کمک کرده بودند. می دونی خانم، کاش اونقدری پول داشتم که به همه کمک می کردم تا دغدغه پول نداشته باشن و به چیزهای بالاتر هم فکر کنن.

سکوتی عجیب، فضای اتاق را سنگین کرد. پسر کوچک در آغوش مادر رفت و خود را به دست نوازش های لطیف مادرانه سپرد.

هنوز چند ماهی از این حرف پدر نگذشته بود که این طور، تلفنش مدام زنگ می خورد.

  • بله. شرایط خاصی نداره فقط اینکه شما هر ماه، حداقل ده هزار تومان باید به صندوق واریز کنید. نه مشکلی نیست اگه بازپرداختش یک سال هم طول بکشه. شرایط صندوق فقط همین بازپرداخت ده هزار تومانیه. بله. شماره حسابتون رو لطف بفرمایید خدمتتون واریز کنم.

مادر، خودکار را دست پدر داد و پدر تند و تند، اعدادی را یادداشت کرد. همان طور که لباس می پوشید گفت: بنده خدایی الان به پول نیاز داره. من یک سر بروم برایش واریز کنم. اشکالی که نداره؟

+ چهارمین باره امروز بیرون می ری. چه برکتی داشته سوره واقعه. خدا را شکر. چه اشکالی داره. خیلی هم خوب.

مادر، همان طور که دست دو کودکش را می گرفت با لحن کودکانه ای ادامه داد: تا شما برگردی، ما هم یک شام کوچولو درست می کنیم. مگه نه بچه ها؟

با این ترفند، بچه ها را به سمت آشپزخانه کشاند تا موقع رفتن، به پر و بای پدرشان نپیچند و معطل نشود. پدر لبخند زد و تشکر کرد. کفش هایش را پوشید و رفت.

 

الإمام علیّ علیه السلام :مَن کَثُرَت نِعَمُ اللّهِ عَلَیهِ کَثُرَت حَوائِجُ النّاسِ إلَیهِ ؛ فَمَن قامَ للّهِ فیها بِما یَجِبُ فیها عَرَضَها لِلدَّوامِ وَالبَقاءِ ، ومَن لَم یَقُم فیها بِما یَجِبُ عَرَضَها لِلزَّوالِ وَالفَناءِ .

امام على علیه السلام : هر که نعمت هاى خدا بر وى فراوان شود ، نیازهاى مردم نیز به سوى او بسیار گردد . پس اگر کسى براى خدا به انجام وظیفه خود برخیزد ، آن مال را دوام و ماندگارى بخشیده ؛ و اگر به اداى وظیفه اش برنخیزد ، آن را در معرض تباهى و نیستى قرار داده است .

نهج البلاغة : الحکمة 372 ، غرر الحکم : 8752

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">