خیر ناس آن ینفع الناس ای پدر
خمیازه پشت خمیازه. خیلی خوابش می آمد. قرص ضد حساسیت هم خورده بود و حسابی گیج شده بود. فرزندان کوچکش بازی های پر سر و صدا می کردند. نمی توانست بر خواب غلبه کند. همان وسط خوابید.
صدای گرومپ.. از جا پرید. ترسیده بود. یک چیزی افتاده بود رویش و او را از خواب ناز بیدار کرده بود. چشمش به فرزندش افتاد. چنان نعره ای زد و حمله کرد که او را بزند گویی قاتلی درنده خوی را گرفته است. مادر دخالت کرد و خود را سپر بچه قرار داد و بچه را در آغوش گرفت و از آن مکان برد.. حرفهای نه خوبی بود که از دهان پدر شنیده می شد و ... صدای پدر دیگر نمی آمد. خوابش برده بود.
... اشکهای مادر روی صورتش خشک شده بود و با دستانش اشکهای فرزندش را پاک می کرد. درِ اتاق را بست و با آن ها شروع کرد به بازیهای نشستنی تا پدر بتواند بخوابد و ...
از این دست صحنه ها چقدر تو زندگی های خودمون و اطرافیانمون پیش می یاد؟
کل روز را کار کرده بود و خسته و کوفته به خانه آمده بود. همسرش به استقبالش رفت و کتش را گرفت و به جالباسی آویزان کرد. میز شام را حاضر کرد.
دست نشسته سر میز شام نشست. مشغول غذا خوردن شد. هر چه همسرش با او صحبت می کرد، هیچ جوابی نمی داد. خسته بود و حوصله هیچ کس را نداشت و گفت: چقدر حرف می زنی، زبون به دهن بگیر ی کم. غذایش تمام شد و بلند شد و رفت. همسرش خیره به او، انگار منتظر چیزی بود. ناامید شد و سرش را به زیر انداخت و لقمه چهارم غذایش را خورد. ظرفها را جمع کرد و در آشپزخانه گذاشت و به قصد نوازش های محبتی به سمت اتاق رفت. همسرش روی تخت دراز کشیده بود و خوابیده بود. پتو را روی همسرش انداخت و چراغ اتاق را خاموش کرد و به آشپزخانه رفت و ظرف ها را شست.. قطرات اشک بر گونه هایش سرازیر می شد و ذکر خدا را بر لب داشت.
مورد های اینچنینی سراغ دارید؟
وقتی خیلی خسته ایم، وقتی خیلی اعصابمون خورد هست و به اصطلاح ظرفیتمان تکمیل شده، وقتی دلمان از کسی گرفته است و ناراحت هستیم ، وقتی عصبانی هستیم و چیزی ما را به خشم آورده است، وقتی خوابمان می آید و .. خلاصه وقتی خیلی حالمان خوش نیست یا وقتی پرتوقع می شویم و فقط نگاهمان روی خودمان است، ما چگونه ایم؟ معمولا دوست داریم در آن لحظه دیگران ما را درک کنند اما خوب است کمی فکر کنیم ببینیم واکنش های عاطفی ما در آن لحظه در مقابل مسائل مختلف چگونه است؟ داد می زنیم؟ نعره می کشیم؟ اخم هایمان در هم می رود و رو ترش می کنیم؟ چشم غره می رویم و خدای نکرده دهان به ناسزا باز می کنیم؟ دستمان روی کسی بلند می شود و .. پناه بر خدا.. ما چگونه ایم؟ چه بر سر خودمان آورده ایم؟
آخ که چقدررر خراب می کنیم و پشت سر هم مداااام خراب می کنیم. خودمان را. دیگران را. آینده و توفیقاتمان را.. عاقبتمان را. آخرتمان را.. فقط برای اینکه لحظه ای، کنترل خودمان را نداشتیم و حالمان را سپردیم دست نفسمان و از دست دادیم. حضور نداشتیم. شنیدین حتما که بعد از مدتی این گونه افراد می گویند: اصلا دست خودم نبود. انگار من نبودم که اون کارها رو کردم. حضور نداشتیم در آن لحظه. خودمان نبودیم.
تا به حال به این اندیشیده ایم که هر حرفی، هر دل شکستنی، هر اشکی، و یا هر خشمی که در دل دیگرانی که مستحقش نیستند به وجود می آوریم هم حق الناسی است که بر گردن ماست؟ غیبت حق الناس می شود. تهمت همین طور. ناسزا و .. همه حق الناسی است که بر عهده ی ماست و ما چقدر غافلیم از این همه حق الناس هایی که پایمال کرده ایم و حتی نمی دانیم تا بخواهیم حلالیت بطلبیم و رضایت آن ها را جلب کنیم.. می دانید که، حق الناس را ناس باید ببخشند و بخشش خدا دیگر موضوعیت ندارد..
خداوندا، کمکمان کن حق الناسی برگردنمان نباشد و وافی به عهدمان باشیم.. بارالها. ما را مومن بگردان... المستغاث بک یا صاحب الزمان..
الإمام علیّ علیه السلام :المُؤمِنُ مَن تَحَمَّلَ أذَى النّاسِ ولا یَتَأَذّى أحَدٌ بِهِ .(1)
امام على علیه السلام : مؤمن ، کسى است که آزار مردم را تحمّل کند و کسى از او آزار نبیند .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :ما بالُ أحَدِکُم یُؤذی أخاهُ فِی الأَمرِ وإن کانَ حَقّا (2)
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : چرا برخى از شما برادرش را در کارى آزار مى دهد ، حتّى اگر چه حق با اوست ؟!
پای درس استاد بنشینیم: تندخویی و بدخلقی
----------------------------
1 . غرر الحکم : ج 2 ص 153 ح 2155 .
2 . حکمت نامه پیامبر اعظم صلَّی الله علیه و آله و سلّم جلد هشتم ، محمّد محمّدی ری شهری، صفحه 496