در چه محضر، محضر حی جلیل
یادتون هست چندتا
از موقعیت های خیلی حساسی که معمولا هم ما از دستش می دیم رو براتون تعریف کردم؟
همان پدری که خوابش می آمد و بچه ها سرو صدا می کردند؟ یا همان همسری که با کلامش،
دلی را شکست؟ یا .. برای خیلی ما این سوال پیش می یاد که خب چطوری اون لحظه رو از
دست ندیم؟
حالا بر فرض هم من
این مطلب رو براتون گفتم، آیا قراره بشنویم یا اینکه عملیاتی اش کنیم؟ تا حالا
مطالب رو با چه زاویه دیدی می خوندین؟ اینکه یه مطلبی خونده باشین؟ اینکه ی چیزی
یاد بگیریم؟ یا اینکه این چیزی که شاید می دونستیم و یا تازه یاد گرفتیم رو در
زندگی ام، در لحظه هایی که همان لحظه ها، زندگی ام رو داره می سازه پیاده اش کنیم؟
اگه اهل پیاده کردن هستیم بسم الله. والا خودمون رو خسته نکنیم با خوندن نوشته
هایی که هیچ نکته ی ادبی حرفه ای دنیایی ای نداره..
می خواهیم لحظه خشم، عصبانیت، یا هر لحظه ای که واکنشی عاطفی از سمت ما رو برمی انگیزه از دست ندیم و اون لحظه رو پلی کنیم برای بالاتر رفتن و نزدیک تر شدن به خدا. اول باید قدم های قبلی رو مرور کنیم و انجام داده باشیم:
* محاسبه یادمون نره. این محاسبه کمک می کنه که حواسمون به لحظه هامون بیشتر بشه چون قراره اخر شب به خودمون حساب پس بدیم.
* نیت کردن ها یادمون نره. این نیت کردن کمک می کنه لحظه رو از دست ندیم و تمرینش رو کرده بودیم و داریم می کنیم که همه کارهامون رو با هزاران واسطه هم که شده به خدا وصلش کنیم و نیت الهی داشته باشیم.
* و درنگی که در مطلب قبل گفتیم رو حواسمون باشه. این درنگ خیلی کمک کننده هست برای اینکه واکنش عاطفی کلامی یا .. مون از خط درست خارج نشه و اگر صحیح هست گفته بشه یا انجام بشه. اون پدر اگر یک لحظه درنگ می کرد، مسلما به سمت بچه حمله ور نمی شد و نیازی نبود که مادر وجودش رو سپر دست های سنگینش قرار بده و آسیب ببینه. درنگ خیلی مهمه چون مقدمه ای می شه برای تفکر. وقتی کسی درنگ بکنه، می تونه فکر و اندیشه اش رو به کار بندازه. تا درنگ رونتونیم بکنیم، نمی تونیم وارد مرحله ی بعدی اش بشیم. مرحله ای که خیلی مهمه. خعلی: «حس کردن اینکه در محضر خدا هستی. »
تو این چند روز، تونستی درنگ کنی؟ تمرین کردی؟
همین الان.. درنگ کن برای چی این مطلب رومی خونی؟ مطمئن باش خیلی طول نمی کشه این درنگ هامون چون سرعت تحلیل ذهن خیلی بالاست. و این از عجایب خلقت الهی است و چقدر هم به این سرعت بالای ذهنی ، نیاز داریم .. مثلا با خودت بگو، چرا این مطلب رو می خونی؟
در موقعیت های خشم و ناراحتی و ...، یک لحظه زبانمان را به دهان بگیریم، لحظه ای درنگ و این سوال که: آیا برای خدا خشم گرفته ام؟ یا اینکه حواست را ببر به اینکه: الان من در محضر خدا هستم ها.. واای که چقدر این جمله عجیب انسان رو آروم می کنه.
الان خدا داره من رو می بینه ها. الان ملائکه دست به قلم شدن که حرکات من رو یادداشت کنن ها. الان لحظه ای هست که می تونم نوشته ملائکه رو به نفع خودم برگردونم به جای اینکه خراب کنم ها.. حواسم هست که .. من دارم با تمام حرکات و نیت و افکار و رفتارم به ملائکه املا می گم که چی بنویسن.. یادتون هست که دیکته چطور می نوشتین؟
وقتی مدام این حالت رو با خودت تکرار کنی، مدام برای تمام کارهات نیت الهی بکنی با ده واسطه یا بیشتر، مدام به خودت بگی که زهرا، علی، رضا، مریم، .. الان تو در محضر خدا هستی ها.. و این رو با درونت احساس کنی ، در لحظه های بحرانی، بهت تلنگر می زنن که یادت باشه در محضر خدا هستی ها.. تو نقش اول فیلم زندگی ات هستی، نقش اول بودنت رو به بهترین نحو، ایفا کن.. اونجاست که به جای ناراحتی، لبخند خواهی زد.
امام خمینی رحمه الله علیه :
« ایمان عبارت از این است که آن مسائلی را که شما با عقلتان ادراک کرده اید، آن مسائل را قلبتان هم به آن آگاه بشود، باورش بیاید. این محتاج به یک مجاهده ای است تا شما به قلب بفهمید، بفهمید که همه عالم محضر خداست، ما الان در محضر خدا نشسته ایم، اگر قلب ما این معنا را ادراک بکند. ما الان در محضر خدا هستیم، همین مجلس محضر خداست. اگر قلب انسان بیابد این مطلب را، از معصیت کنار می رود. تمام معصیتها برای این است که انسان نیافته این مسائل را. برهان هم بر آن دارد، برهان عقلی هم قائم است به اینکه خدای تبارک و تعالی همه جا حاضر است. هم برهان است و هم همه انبیا گفته اند: «و هو معکم اینما کنتم» قرآن است، آن با شماست، هرجا هستید با شماست، ما آن را از قرآن شنیده ایم، به برهان هم ثابت هست لکن به قلب ما نرسیده است.
قرآن شنیده ایم، به برهان هم ثابت هست، لکن به قلب ما نرسیده است.»
صحیفه نور، ج11، ص82.
کمی بیشتر بخوانیم و باور کنیم که عالم محضر خداست