من نظم در چرا نکنم، از که کمترم
یکی از
خواهرانم، خواسته بودند نظم رو توضیح بدیم.
سوال خیلی خوبیه..و خیلی خوب تر ، خوشحالم از خواهرم که دنبال معنای دقیق هست. افکارشون منور الهی.
مسئلهی مهمی است.
توصیهای است که امیرالمومنین علی علیه السلام به ما کردهاند. از آن توصیههای خاص:
... هر کس را، که این نامه من به او رسد..
اُوصِیکُما بتَقوَى اللّه ِ و نَظمِ أمرِکُم(1) سفارش مى کنم به تقوا و نظم در امورتان.
بنظرتون؛
تعریفی که قراره بدیم ، ناظر به مصادیق هست؟ یا خود مفهوم، تعریف داره؟ یک جور دیگه بگم.. نظم، کجا خودش رو نشون می ده؟ وقتی چیزهایی هست و می بینی؟ یا خود نظم، یک چیزی هست؟
باید شیئی، فکری، نیتی، چیزی باشه و در قالب خاصی بره تا ما بگوییم فلان چیز منظم هست. نظم در فلان چیز حاکم شده. فلان جا منظم هست.
اما تعریفش؟ خیلی دوست دارم تعریف رو از جهان هستی که منظم ترین نظام هست، استخراج کنیم. منظم ترینی که نشان دهنده ی خالقی منظم هم هست... حالا وقت فکر کردنه. 5 دقیقه، یک ربع، چند ساعت، فکر کنیم :
نظام جهان هستی، چه فاکتور یا فاکتورهایی داره که بهش می گوییم جهانی منظم است؟
1. الإمامُ علیٌّ علیه السلام : اُوصِیکُما بتَقوَى اللّه ِ ، و ألاّ تَبغِیا الدُّنیا و إن بَغَتکُما ، و لا تَأسَفا على شَیءٍ مِنها زُوِیَ عَنکُما ، و قُولا بِالحَقِّ ، و اعمَلا للأجْرِ (لِلآخِرَةِ) ، و کُونا لِلظّالِمِ خَصما و لِلمَظلومِ عَونا
اُوصِیکُما ، و جَمیعَ وُلْدی و أهلی ، و مَن بَلَغَهُ کِتابی ، بتَقوَى اللّه ِ و نَظمِ أمرِکُم .[نهج البلاغة : الکتاب 47.]
امام على علیه السلام : شما دو تن را به تقواى خدا سفارش مى کنم و اینکه در پى دنیا نباشید، گر چه دنیا در پى شما باشد و براى چیزى از دنیا که از شما گرفته شود افسوس مخورید و همواره حقیقت را بگویید و براى پاداش (براى آخرت) کار کنید و دشمن ستم پیشه باشید و یار ستمدیده. شما دو تن و همه فرزندانم و خانواده ام و هر کس را که این نامه من به او رسد، به پروا دارى از خدا و داشتن نظم و انضباط در کارهایتان سفارش مى کنم.