مبادم بجز آشتی هیچ کار
شبیه این جریانی که می خواهم برایتان تعریف کنم را کم و بیش با دیگران داریم.. شاید با پیازداغی اضافه تر، شاید کمتر، شاید با مخاطبی دیگر، یا همین مخاطب..
تازه عقد کرده بود ، شاید به یک هفته هم نمی کشید. برای مهمانی، داماد او را به منزل پدری اش اورده بود. نامزد بازی هایشان به رفتن به خرید و پارک و کتاب خواندن های مشترک خلاصه شده بود و بقیه زمان ها صرف کمک به خانواده همسر و مادر شوهر و خدمت به پدرشوهر می شد. خسته شده بود. دلش برای مادرش تنگ شده بود. تازه 19 سالش شده بود و اولین باری بود که برای چند روز از مادر دور بود و مسئولیت و فشار رفتار اجتماعی جدیدی را با خود داشت. از همسرش خواست او را به خانه اش که در شهری دیگر بود ببرد. به هر دلیلی، نشد. غمگین بود اما سعی می کرد خود را شاد نشان دهد.
موقع ناهار شد و سفره منتظرشان بود. اولین باری بود که نرفته بود کمک مادرشوهرش تا در مقدمات سفره چیدن کمک کند. از پله ها بالا رفتند. بعد از سلام و احوالپرسی سر سفره نشستند. از آن جا بود که رفتارها شروع شد.
اعتراض ها که چرا سرسفره نمی یاین و چرا ناراحتین و چرا .. او که ساده و صادق بود دلتنگی اش را بیان کرد. اما دیگران که دلشان وسیع بود و این ها را لوس بازی می دانستند، اهمیتش ندادند. اوقات تلخی کردند که یعنی چی روی حرف شوهرت حرف می زنی. بمون تا پس فردا می رسوندت. چرا ازش می خوای که امروز ببردت. و او بلد نبود که باید سکوت کند. فکر می کرد ان ها هم مانند پدر و مادرش، اهل صحبت هستند. گفت اشکالی نداره. من رو برسونن ترمینال. از اون طرف پدرم می یان دنبالم. اما آن ها این جمله را نشانه تمرد گرفتند و به قول خودشان خواستند گربه را دم حجله بکشتند و فحاشی کردن و توهین و ... و او متعجب بود که مگر چه خبطی کرده است؟
هنوز بعد از سالیانی دور، برایم تعریف که می کند غصه می خورد و دل شکسته اش ترمیم نشده است. و من هر بار خوب به حرفهایش گوش می کنم و من هم با او غصه می خورم. هنوز از من می پرسد اگر من ساداتم، اگر ادعایشان می شوند که به من باید احترام بگذارند چرا ذره ای احترام نگه نداشتند؟ هنوز هم نگه نمی دارند و ... مگر من چه بی احترامی ای به ایشان کرده ام؟ مگر من امام کشته ام که این طور با من رفتار می کنند؟ مگر این ها مسلمان نیستند؟ مگر پیامبر اشدا علی الکفار نبود؟ مگر من کافر بودم یا هستم؟ و اشک از دیدگانش سرازیر می شود.. دلش شکسته است و هنوز هم شکسته نگهش داشته است..
خیلی دلم می خواهد بتواند دلش را ترمیم کند، رد شود از این ها اما به نظر شما او راست نمی گوید؟ مسلمان بودن یعنی نداشتن رفتارهایی خاص و داشتن رفتارهایی خاص تر.. مسلمان بر کافر اشداء است. اشداء یعنی سخت، سنگ، ... آن هم چون کافر به خداست.. و چقدر هم که نهی شده ایم از دوری، دشمنی که به کنار ... سه روز از هم نباید دور بود. فقط سه روز.. سه روز اگر قهر باشی، جهنم جایگاهمان است(1).. آخ که چقدر غصه دارد دانستن این ها. درد دارد که بدانی اگر دور شوند از اسلام بیرون می شوند. دیگر مسلمانی معنا ندارد (2) اینقدر درد دارد که دیگر قلم نای نوشتن ندارد...
« اعمال هر هفته اهل دنیا در روزهاى دوشنبه و پنجشنبه بر خداوند عرضه مى شود . پس هر مؤمنى آمرزیده مى شود ، مگر آن که میان او و برادرش کینهاى باشد که در این صورت ، گفته مى شود : عمل این دو را رها کنید ، تا با یکدیگر آشتى کنند. »(3)
برایش هنوز تازه بود این زخم کهنه و با
زخم های جدیدتر، عمیق تر هم می شد انگار. همین طور اشک می ریخت و می گفت. می گفت
مگر نگفتی پیامبر و کسانی که همراه اویند، با دشمنان سخت اند. با دوستانشان با
مومنین با دیگر مردم مهربان و نرم و با رحمت اند؟ مگر این ها مسلمان نیستند؟ مگر
این ها از پیامبر تبعیت نمی کنند؟ مگر نگفتی پیامبر مهربان(4) است.. رحم دارد. رحمت
دارد. مهربان و رئوف است.. و باز هم اشک می ریخت.. آه از نهادم بلند شده بود و
پیامبرم را آرزویم بود.
به نظر شما چه باید به او می گفتم؟ گفتم حرف حق است اما تو خوبی کن(5). خوبی کردنت برایت رشد دارد و به خودت برمی گردد(6). نگاهت به بدی دیگری نباشد . او اگر بدی کند به خودش بدی می کند(7). تو خوبی کن و نگاهت به خودت باشد. نگاهت به خدا باشد و رضایت او.
گفت: من هم به خودم نگاه می کنم. مگر من چه کردم که مستحق چنین پاداشی ام؟
گفتم : مگر قرار است دیگران متناسب با
استحقاق ما با ما رفتار کنند؟ مگر ما با دیگران متناسب با استحقاقشان رفتار می
کنیم ؟ اصلا مگر می شود گفت حق دیگری این است یا نیست؟ قضاوت کار خداست. ما باید
به خودمان بنگریم که چه باید بکنیم و چه می کنیم.
چطور می توانستم به کسی که سالهاست خاطرات دل شکستگی اش را مرور کرده است و در این سالها ضربه های متعدد خورده است بگویم تو خوبی کن .. مگر تا الان او خوبی نمی کرده است؟ از مولایم مدد خواستم و گفتم : من نه، اگه امامت به تو بگوید فلان کار را بکن، انجام می دهی؟
گفت بله. هر چه باشد..
گفتم: برایت از امام می گویم. در کتاب کافی که استناد روایاتش بسیار عالی است و مطمئن می توانی باشی که امامت دارد به تو این حرف را می زند کلامی از امام صادق علیه السلام هست.
کمی مکث کردم. کتاب کافی را برایش آوردم. گفتم: می دانی که همه حضرات معصومین از یک نور اند (8) و کلامشان یکی است. یکی بگوید انگار که دیگری گفته است. پس ، به گونه ای گوش کن که انگار امام زمانت دارد به تو می گوید. جمعه است. روزی ات داده که این را بشنوی و بخوانی، الهی که عمل هم بکنی تا ثمره اش را ببینی ..
آماده شنیدن شده بود. شما هم آماده شنیدن و خواندنش هستید؟ اگر کسی از شما بریده باشد و به شما ظلم کرده باشد، حاضرید هر کاری که امام گفته است را انجام بدهید؟ اگر تو ستمدیده باشی، تو، مظلوم باشی، به تو، ظلم شده باشد، ...
« هرگاه دو تَن از یکدیگر بِبُرند ، یکى از آن دو ، مستوجب دورى [از رحمت خدا] و لعنت مىشود و چه بسا که هر دوىِ آنان مستحقّ لعنت شوند. مُعتِّب به ایشان (امام صادق علیه السلام)گفت : قربانت شوم، آن کسی که از برادرش بریده است، ستمکار است. اما ستمدیده چه گناهى دارد ؟ »
اگر حاضر نیستی کلام امام را عملی کنی، پیشنهاد می دهم بقیه اش را نخوانی.. اگر حاضری بسم الله. سخت است اما می دانم که ارادتی که به اهل بیت داری، آنقدر بالاتر است که این سختی را به جان می خری چون امام زمانت دارد از تو می خواهد و تو را می نگرد..
فرمود : «زیرا برادرش را به پیوند فرا نمى خواند و سخن ناخوشایند او را نشنیده نمى گیرد . شنیدم پدرم مى گفت : هرگاه دو تن نزاع کنند و یکى دیگرى را مغلوب اقتدار خود سازد ، [لازم است] آن ستمدیده به سوى دوستش بازگردد ، و تا آن جا [کوتاه بیاید] که به او بگوید : "اى برادر! من ستمکارم" ، تا آن که هجران میان خود و دوستش را برطرف سازد که خداوند متعال ، داورى عادل است و حقّ ستمدیده را از ستمکار مى گیرد» (9).
عزیزم، فدای دل شکسته ات بشوم، خدا حقت را می گیرد. تو این دوری و هجران و کینه و کدورت را با تواضعت از بین ببر. خدا، حق ستمدیده را از ستمکار می گیرد.. تو...، خوبی کن...
پ.ن: برای مطالعه بیشتر روایات در خصوص دوری و دوستی با مردم، به کتاب "دوستی در قرآن و حدیث" ، اثر محمد محمدی ری شهری از انتشارات دارالحدیث مراجعه بفرمایید.
-------------------------------
1. قال رسول الله صلی الله علیه و آله : مَن هَجَرَ أخاهُ فَوقَ ثَلاثٍ فَهُوَ فِی النّارِ ، إلاّ أن یَتَدارَکَهُ اللّه بِکَرَمِهِ (المعجم الکبیر : ۱۸ / ۳۱۵ / ۸۱۵ عن فضالة بن عبید ) رسول خدا صلى الله علیه و آله : هر کس بیش از سه [روز] از برادرش ببُرد ، در آتش است ، مگر آن که خداوند با کرم خود ، او را دریابد .
2. قال رسول الله صلی الله علیه و آله: أیُّما مُسلِمَینِ تَهاجَرا فَمَکَثا ثَلاثا لا یَصطَلِحانِ إلاّ کانا خارِجَینِ مِنَ الإِسلامِ ، ولَم یَکُن بَینَهُما وِلایَةٌ ، فَأَیُّهُما سَبَقَ إلى کَلامِ أَخیهِ کانَ السّابِقَ إلَى الجَنَّةِ یَومَ الحِسابِ (الکافی : ۲ / ۳۴۵ / ۵) رسول خدا صلى الله علیه و آله : هرگاه دو مسلمان از یکدیگر ببُرند و تا سه روز با یکدیگر آشتى نکنند ، از [دین] اسلام بیروناند و میان آنان ، ولایتى [دینى] نخواهد بود . پس هر یک از آن دو به سخن گفتن با دوستش پیشدستى کند ، در روز حسابرسى ، به سوى بهشت ، پیشدستى خواهد کرد .
3. قال رسول الله صلىالله علیه و آله : یا أبا ذَرٍّ ، تُعرَضُ أعمالُ أهلِ الدُّنیا عَلَى اللّه مِنَ الجُمُعَةِ إلَى الجُمُعَةِ فی یَومِ الاِثنَینِ وَالخَمیسِ ، فَیُغفَرُ لِکُلِّ عَبدٍ مُؤمِنٍ إلاّ عَبدا کانَت بَینَهُ وبَینَ أخیه شَحناءُ ، فَیُقالُ : اُترُکوا عَمَلَ هذَینَ حَتّى یَصطَلِحا (لأمالی للطوسی : ۵۳۷ / ۱۱۶۲) رسول خدا صلى الله علیه و آله : اى ابوذر ! اعمال هر هفته اهل دنیا در روزهاى دوشنبه و پنجشنبه بر خداوند عرضه مى شود . پس هر مؤمنى آمرزیده مى شود ، مگر آن که میان او و برادرش کینهاى باشد که در این صورت ، گفته مى شود : عمل این دو را رها کنید ، تا با یکدیگر آشتى کنند .
4. مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ (سوره فتح/ آیه 29)حمد پیامبر خدا ، و کسانی که با او هستند بر کافران سختگیرند و با، یکدیگر مهربان
5. وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ (سوره فصلت/ آیه 34) و نیکى با بدى یکسان نیست. [بدى را] به آنچه خود بهتر است دفع کن آن گاه کسى که میان تو و میان او دشمنى است، گویى دوستى یکدل مى گردد.
6. انْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ ... ( سوره اسرا/ آیه 7) اگر نیکی کنید به خود می کنید
7. ... وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِیَسُوؤُواْ وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِیرًا ( سوره اسرا/ آیه 7 ) ... و اگر بدی کنید به خود می کنید و چون وعده دوم فرا رسید ، کسانی بر سرتان فرستادیم تا شما را غمگین سازند و چون بار اول که به مسجد در آمده بودند به مسجد در آیند و به هر چه دست یابند نابود سازند
8. أَنَّ أَرْوَاحَکُمْ وَ نُورَکُمْ وَ طِینَتَکُمْ وَاحِدَةٌ ... و همانا ارواح و نور و سرشت شما یکى است..... کَلامُکُمْ نُورٌ وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُکُمُ الْخَیْرُ وَ عَادَتُکُمُ الْإِحْسَانُ ، .... سخن شما نور،و دستورتان راهنما،و سفارشتان تقوا،و کارتان،خیر،و روشتان احسان... مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره
9. الکافی عن المفضّل : سَمِعتُ أبا عَبدِاللّهِ علیهالسلام یَقولُ : لا یَفتَرِقُ رَجُلانِ عَلَى الهِجرانِ إلاَّ استَوجَبَ أحَدُهُمَا البَراءَةَ وَاللَّعنَةَ ، ورُبَّمَا استَحَقَّ ذلِکَ کِلاهُما . فَقالَ لَهُ مُعَتِّبٌ : جَعَلَنِی اللّه فِداکَ ، هذَا الظّالِمُ ، فَما بالُ المَظلومِ ؟
قالَ : لِأَنَّهُ لا یَدعو أخاهُ إلى صِلَتِهِ ، ولا یَتَغامَسُ لَهُ عَن کَلامِهِ ؛ سَمِعتُ أبی یَقولُ : إذا تَنازَعَ اثنانِ فَعازَّ أحَدُهُمَا الآخَرَ فَلیَرجِعِ المَظلومُ إلى صاحِبِهِ حَتّى یَقولَ لِصاحِبِهِ : أی أخی ، أنَا الظّالِمُ ؛ حَتّى یَقطَعَ الهِجرانَ بَینَهُ وبَینَ صاحِبِهِ ، فَإِنَّ اللّه تَبارَکَ وتَعالى حَکَمٌ عَدلٌ یَأخُذُ لِلمَظلومِ مِنَ الظّالِمِ . (الکافی : ۲ / ۳۴۴ / ۱)
الکافى ـ به نقل از مُفَضَّل ـ : شنیدم که امام صادق علیهالسلاممىفرمود : «هرگاه دو تَن از یکدیگر بِبُرند ، یکى از آن دو ، مستوجب دورى [از رحمت خدا] و لعنت مىشود و چه بسا که هر دوىِ آنان مستحقّ لعنت شوند». مُعتِّب به ایشان گفت : خدا مرا قربانت کند ! این یک [که از برادرش بریده است]، ستمکار است. اما ستمدیده چه گناهى دارد ؟
فرمود : «زیرا برادرش را به پیوند فرا نمىخواند و سخن [ناخوشایند ]او را نشنیده نمىگیرد . شنیدم پدرم مىگفت : هرگاه دو تن نزاع کنند و یکى دیگرى را مغلوب اقتدار خود سازد ، [لازم است] آن ستمدیده به سوى دوستش بازگردد ، و تا آن جا [کوتاه بیاید] که به او بگوید : "اى برادر! من ستمکارم" ، تا آن که هجران میان خود و دوستش را برطرف سازد که خداوند متعال ، داورى عادل است و حقّ ستمدیده را از ستمکار مى گیرد» .
* قال امیرالمومنین علی علیه السلام : اِحمِل نَفسَکَ عِندَ شِدَّةِ أخیکَ عَلَى اللّینَ ، وعِندَ قَطیعَتِهِ عَلَى الوَصلِ ، وعِندَ جُمودِهِ عَلَى البَذلِ ، وکُن لِلَّذی یَبدو مِنهُ حَمولاً ، ولَهُ وَصولاً . (غرر الحکم : ۲۴۵۰) امام على علیه السلام : به هنگام درشتى برادرت ، خود را به نرمى وادار و چون جدایى پیشه کند ، به پیوند بپرداز و چون بخل ورزد ، بخشش کن و آنچه را از او سر مىزند ، تحمّل کن و با او بپیوند .
همین یک روایت را عمل کنیم چقدر ارتباطاتمان با دیگران گلستان می شود. همین است سبک زندگی اسلامی در رفتار با دیگران. خداوند توفیقمان دهد.. الهی..