یک دم مگذار بیحضورم
چشم می چرخاند. لبخند می زد. روی نگاهش حساس شدم که کجا ها رو نگاه می کنه و لبخند می زنه. آخه پیرزنی به این ناتوانی و چه به لبخند. این همه درد و سختی و ناتوانی و نقص. خیلی وقت بود که کنار خیابون ایستاده بودم. پیرزن ارام ارام راه می رفت و به هر چیز که نگاه می کرد گل از گلش می شکفت. دیگه داشتم شک می کردم که عقلش زائل شده نکنه؟!
بعد از ده دقیقه ای این پنج شش متر رو اومد جلو و رسید کنار پنجره ماشینم:
- سلام مادر. بفرمایید بالا برسونمتون..
- پیر شی دخترم.. ممنونم..
و باز هم لبخند.. به خودم گفتم یا باید بری پایین و محترمانه کمکشون کنی سوار بشن یا اینکه باید ده دقیقه دیگه صبر کنی ..
ترجیح دادم برای ارامش روان خودم هم که شده برم پایین و احترامشون کنم.. امان از این خودخواهی.. اخه احترام یک پیرزن بخاطر اینکه حوصله ندارم صبر کنم هم نوبره !!
- مادر جان، می تونم سوالی بپرسم؟ من چند دقیقه قبل از اینکه سوار ماشین بشین متوجه شما شدم. دیدم به اطراف که نگاه می کنید لبخند می زنین. برام سوال شد که چرا ؟
آن پیرزن باز هم
لبخند زد وقتی به صورتم نگاه کرد و گفت: این همه زیبایی، لبخند نزنم؟ و سکوتی عمیق حکمفرما شد تا سر خیابان..
وقتی رفتار پیرزن داستان ما برای شما جالب تر می شه که بری غذا بپزی، خوشمزه هم باشه، مرد خونه انگار نه انگار. یا گل بخری، خرید خونه بکنی، بیای خونه ، خانم خونه انگار نه انگار. یا بچه ها رو حمام کنی، تمیز و مرتب تحویل بدی، خوابشون کنی، اهل خونه انگار نه انگار. حالا چه خانم چه اقا.. و بدتر اینکه خود آدم در طول روز صاف صاف راه بره، از دستاش پر قدرت استفاده کنه، این همه هوا و آب و .. استفاده کنه، از نور خورشید و از نباتات بهره بگیره اما انگار نه انگار.. اصلا انگار حواسش این جا نیست.. خب بنده خدا تو اگه حواست این جا نیست، کجا سیر می کنی؟
خیلی پرانتز نوشت: (((( آخ که چقدر دوست دارم بشینیم یه سه چهار ساعتی در مورد این که این ذهن انسان کجاها سیر می کنه حرف بزنیم و حلاجی اش کنیم و موشکافی و به قول جماعت پزشکان کالبد شکافی اش کنیم ببینیم این ذهن چه می کنه. چه کاره است؟ کجاها سیر می کنه؟ چرا اینقدر به من درد می رسونه و درد و رنجم رو زیادتر می کنه؟ .. چند روزه دارم فکر می کنم رو اینکه ی تو تلگرام ی کانال بزنم در خصوص این مسئله.. اگه شما می یاین شماره بدین تا منم کانال رو بزنم.. اگه نه که باشه تا یک جلسه حضوری سه ساعته بزارم تو برزخی جایی براتون و از این ذهن بگم براتون. ))))
اون پیرزن چقدر خوب فهمیده بود که همه دردها، ناتوانی هاش، طبیعی سنش هست و همه رو پذیرفته بود و با آن ها مدارا می کرد. چقدر خوب فهمیده بود که این عمر و زندگانی، ارزش این رو نداره که بخوای به بدی ها و به قول ما ، نه خوب ها فکر کنی و ببینی و به عبارتی " وقتی می شه زیبایی دید، چرا چشمم رو خرج دیدن بدی ها بکنم؟" واقعا ها.. هر چی به این مسئله فکر کنیم، احتمال اینکه این طور بشیم بیشتره. در طول روز خدا کمک می کنه و یادمون می اندازه که : قرار شد زیبایی ببینی.. یعنی حتی در بدترین شرایط آدم بگرده دنبال دیدن زیبایی. و خب، مثل همه ی حرفهای قبلی مون، این هم تمرین عملی می خواد.. یک تمرین های عملی ساده اما بسیار موثر..
بیاین از امروز، به هر کاری که در همان لحظه انجام می دیم نگاه کنیم. راه می ریم؟ به قدم هامون نگاه کنیم.. داریم تایپ می کنیم؟ به صفحه کیبورد نگاه کنیم.. آب می خوریم، به آب نگاه کنیم. ظرف می شوری؟ به آب نگاه کنیم. دست می شوریم؟ به آب نگاه کنیم. اینقدر نگاه کردن به آب خاصیت داره.. خیلی جلوی خودمو گرفتم که نگم از خاصیت هاش.. خعلی خاصیت داره.. خیلی.. خودتون تجربه کنین و برام بگین چی شد؟ چه اتفاقی افتاد؟ آب رو دیدین؟ حسش کردین؟
حضورمون رو در لحظه حاااااال، بالاتر ببریم .. همین لحظه حال، عمری است که باید غنیمت شمردش.. الحمدلله رب العالمین
الإمامُ علیٌّ علیه السلام : أوَّلُ ما یَجِبُ علَیکُم للّه ِ سبحانَهُ ، شُکرُ أیادِیهِ وابتِغاءُ مَراضِیهِ . (غرر الحکم : 3329 ) امام على علیه السلام : نخستین چیزى که بر شما در قبال خداوند سبحان واجب است، سپاسگزارى از نعمتهاى او و فراهم آوردن موجبات خشنودى اوست .
الإمام الصّادق علیه السلام : أدنَى الشُّکرِ رُؤیَةُ النِّعمَةِ مِنَ اللّه ِ مِن غَیرِ عِلّةٍ یَتَعَلَّقُ القَلبُ بها دُونَ اللّه ِ والرِّضا بما أعطاه، وأن لا تَعصِیَهُ بِنِعمَتِهِ و تُخالِفَهُ بِشیءٍ مِن أمرِهِ ونَهیِهِ بِسَبَبِ نِعمَتِهِ . (مصباح الشریعة : 53)
مصباح الشریعة ـ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است ـ : کمترین سپاسگزارى ، این است که انسان نعمت را [مستقیماً] از خدا بداند و جز او علّتى براى آن نداند و نیز به آنچه خداوند عطایش کرده ، خرسند باشد و با نعمت او مرتکب گناه وى نشود یا نعمت او را در راه مخالفت با هیچ یک از اوامر و نواهى خدا به کار نگیرد .
این دو روایت شکر و سپاسگذاری از نعمت های خدا، چه ربطی به دید مثبت و حضور داشتن در لحظه حال هست رو می ذارم به عهده اندیشه های عالی تون..
اگه یک سری به اینجا بزنین، چیزهای خوبی برای حضورپیدا کردن در لحظه حال، گیرتون می یاد