سر نه به ره اطاعت او
روزها می گذرد و
می گذرد و می گذرد و من ، همانی بودم که هستم.
البته این ظاهر قضیه است که همانی بودم که هستم ولی در اصل، پیرتر شده ام. عمرم کم تر شده است. دیگر چیزی به انتهای این راه نمانده است و من هنوز، اندر خم همان کوچه ی اول مانده ام و ایستاده ام.. چرا؟
تا وقتی خودمان نخواهیم چیزی را تغییر بدهیم، پیامبر اکرم هم که باشد و ما را تشویق و انذار کند، تغییری در ما ایجاد نخواهد شد.
تا وقتی خودت نخواهی زندگی ات را زیبا ببینی، عینک زیبابینی برایت وجود نخواهد داشت.
تا وقتی خودت نخواهی داشته هایت را ببینی، نداری هایت جلوی چشم هایت خواهد بود.
خواستن، اراده کردن، لازمه ی حرکت است. تا وقتی بار و بنه ات را نبدی و سوار ماشین نشوی و به جاده قدم نگذاری ، هیچکس نمی گوید که تو، به سفر رفته ای.. تا وقتی اراده حرکت نکنیم و از تعلقات و مادیات و دنیا و .. گذر نکنیم و این کوچه پس کوچه ها را رد نکنیم، نمی توانیم بگوییم که ما اماده ی سفر شده ایم و مسافریم...
و در اصل همان اولی که به دنیا امده ایم، به ما گفته بودند که تو، مسافری!! اکنون نزدیک به انتهای راه است و من هنوز، نفهمیده ام که مسافرم. حرکت کردن و از شهر بیرون رفتن پیش کش!
همین طور نشسته
است. درب خانه را می زنند او همین طور نشسته است. تلفن زنگ می زند او همین طور
نشسته است. گرسنه اش می شود اما او همین طور نشسته است. چنان به زمین چسبیده (1)که
انگار، جزئی از زمین است. مگر وزنه 300 تنی آویزانت شده که همین طور نشسته ای!! ..
همه از او گله دارند. حوصله هیچکس را ندارد. خسته شده است از بس نتوانسته کارهایش
را انجام بدهد و گله ها را شنیده است. و باز هم همین طور نشسته است..
وضعیت برخی از ما ها، یا بهتر بگم، وضعیت همه ی ماها در برخی موارد این طور هست. به نظرتان چنین فردی، می تواند شاد باشد؟ کسی که هیچ کاری نمی کند و همه از او گله دارند که چرا هیچ کدام از وظایفش را انجام نمی دهد؟ همین نشستن را ببریم در وظایفی که ما داریم. نسبت به دیگران، نسبت به خدا. نسبت به خودمان.. بعد می فهمیم که کجاها همین طور عقب نشسته ایم و حرکتی نمی کنیم یا تعلل می کنیم، و در انتها، تاثیرش را در وجودمان می بینیم که انسانی با روحی خسته تحویل خودمان داده ایم و ناشاد هستیم. ناراحت هستیم.. این طور نیست؟
این یک کدی است که هم می دانستید و هم نمی دانستید. دانستنتان به تجربه هایی که در زمینه های مختلف داشته اید است و ندانستنمان در وسعت این مورد و ریشه یابی حالت های غم و ناشادی مان است. دم غروب ها که غم ما را می گیرد(غمگین می شویم) یا در برخوردها که دلمان گیر می شود (دلگیر می شویم)، یا آخر شب ها که غصه ما را می رباید و اگر اهنگی ظریف و غمگین برایتمان بگذارند ، چنان اشک روانی می ریزیم که هر کس نداند فکر می کند عزیزترین کسمان را از دست داده ایم و ... خلاصه ریشه این ها، همین کد است.. کدی که به وسعت تمام قلب ما ست..
انسان، و به طور اختصاصی تر، مومن، زمانی احساس شادى و آرامش و راحتى ویژهاى دارد که تکالیف و مسئولیت های خود را انجام داده باشد. اما اگر نتواند به تکلیف خود عمل کند و در اثر کم کارى یا ناتوانى از انجام آن باز ماند، احساس غم و سرافکندگى و شرمندگى دارد. چه خودش بداند چه نداند. آنکس که معرفت دارد و می داند، شرمنده گی اش بیشتر است. آن کس که نمی داند وجودش را غم و ناراحتی و عصبی شدن و .. می گیرد.
به همین دلیل در اندیشه اسلامى گفته شده است مؤمن زمانى شادمان مى شود که به تکالیف دینى خود عمل کرده باشد. (2)
حتما شنیده ای که عید فطر که روز جشن و شادى و شادمانى مؤمنان است. چرا؟ چون روزه اش را گرفته، نمازش را خوانده، و بیان کلی تر اینکه، هر روزی که در ان روز معصبت نکند ، آن روز برایش عید است(3)، برایش شادی آور است، برایش برکت است.. و این به خاطر همان کد نیست که در آن روز، مومن به وظیفه اش که اطاعت خدا بوده عمل کرده؟؟!!
فدای اندیشه زلال
و دل پاکتان بشوم که معارف اهل بیت را می خوانید و نوش می کنید. الهی که چنان بر
جانتان بنشیند و لطف الهی، در تمامی لحظات عمرتان شاملتان شود که هر لحظه، بدانید
چه کاری، چه رفتاری، چه نیتی، چه فکری، چه حرفی ، اطاعت از خداست..
کمی یادآوری:
مومنین خدا، یادتان هست وقتی برای سالار شهیدان اشک می ریزید ، قلبتان وسیع و آرام و پر می شود از محبت و مهر ؟ بعد از گریه چنان سروری به قلبتان می بارد که گاهی متعجبش می شوید؟
یادتان هست نمازجماعت هایی که در مسجد خوانده اید و صلوات هایی که فرستاده اید و مناجات هایی که کرده اید، ولو اندک، اما در مسجد... یادتان هست موقع خارج شدن از مسجد، چه قلب شادی نصیبتان شده است؟ خصوصا اگر مسجد محله تان باشد..
یادتان هست شب جمعه هایی که به هیئت و .. می روید و دعای کمیل می خوانید، قلبتان وسیع و آرام و مطمئن می شود و ظرفیت وجودیتان بالا تر می رود و مسرور می شوید؟
یادتان هست صبح جمعه هایی که ندبه می خوانید و ... آخ از آن صبح عید فطر و نماز عید فطر که چقدر شبیه صبح جمعه های ندبه خوانی مومنین است.. سرور است که در دل مومنین انباشته می شود..
همه اش به خاطر
همان کد است که شما، به وظیفه ای از وظایفتان عمل کرده اید، در این وسعت وظایفی که
داریم...
جرعه ای سرووور:
السلام علیک یا بقیه الله
مولای من، یا صاحب
الزمان، یا بقیه الله، یا صاحب العصر و الزمان.. یابن الحسن.. دیروز میلاد
پدربزرگوارتان بود. تبریک ما به دستتان رسید؟
آقاجانم، ما را ببخشید که در
وظایفمان نسبت به شما کوتاهی می کنیم.. ما را ببخشید که یادمان می رود لااقل هر
ساعت یک دعای سلامتی برایتان بخوانیم؟ مگر نه این است که دعاکردن برای شما از
وظایف ماست؟
ما را ببخشید که هنوز نشده ایم آن امتی که تا امامش به او می گوید به
تنور روشن برو، بدون مکث داخل تنور بشویم.. هنوز امت واحده تان نشده ام و پای
اطاعت پذیریمان می لنگد.. مگر نه این است
که اظاعت بی چون و چرا از شما وظیفه ی ماست؟ برای همین است که اینقدر ناشاد هستیم؟
برای همین است که اینقدر غم ما را با خود برده است و اعصابمان داغان است؟
مولای من.. حتی نمی دانیم وظایفمان نسبت به شما که اماممان هستید چیست؟ مولای خوبی ها.. قلبمان را پر از اطاعت و اندیشه مان را پر از معرفت به وظایفمان بگردان.. به خاطر مادرتان.. باور کنید ما شما را خیلی دوست داریم.. نادانیم . جاهلیم.. ما را ببخش و بر وظایفمان آشنا بگردان..
کمی بیشتر بخوانیم و الهی که فهم کنیم.. کلیک رنجه بفرمایید در اینجا
-----------------------
1. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِیتُم بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ (سوره توبه/ آیه 38 ) ای کسانی که ایمان آورده اید ، چیست که چون به شما گویند که برای جنگ در، راه خدا بسیج شوید ، گویی به زمین می چسبید ? آیا به جای زندگی اخروی به زندگی دنیا راضی شده اید ? متاع این دنیا در برابر متاع آن دنیا جز اندکی هیچ نیست
2 . عیون الحکم و المواعظ، ص 286، شماره 5164. امام على (علیهالسلام): « سُرُورُ الْمُؤْمِنِ بِطَاعَهِ رَبِّهِ وَ حُزْنُهُ عَلَى ذَنْبِه» شادى مؤمن در اطاعت پروردگارش است؛ و اندوهش بر گناهانش است.
3 . امام علی علیه السلام : « انما هو عید لمن قَبِل اللهُ صیامَه و شَکَرَ قیامَهُ و کلُّ یومٍ لایُعْصَى اللهُ فیه فهو عیدٌ » این عید کسى است که خدا روزهاش را پذیرفته و نماز وى را سپاس گفته و هر روز که خدا را در آن نافرمانى نکنند، روز عید است. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 428، ص 438.