وعده

وَعَدَ اللَّهُ ...

وعده

وَعَدَ اللَّهُ ...

وعده

بیاندیش:

در حال ساختن عالمی هستی که تا بی نهایت، در آن زندگی خواهی کرد..

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

"طرح صمیمانه با امام "

✍️هر روز، قلم به دست می گیریم و برای امام زمان ارواحناله الفداء، نامه ای می نویسیم. به حضرت سلام می کنیم و درد و دلی عاشقانه، عارفانه، از سر صدق خواهیم داشت.

🌺باور دارم این دعوت، از سمت خود حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف است و ما اجابت کننده ایم. فدای مهر و محبت تان بشویم آقاجان.

👈نامه های خود را به آیدی @yazahra10 در ایتا بفرستید.

📌نکته 1: در صورت تمایل، نام مستعار یا نام و نام خانوادگی خود را نیز بفرستید
📌نکته 2: حتما #صمیمانه_با_امام را در پیامتون قید کنید.

✍️نامه های ارسالی حاوی هشتک، در صورتی که قابلیت انتشار داشته باشند، به اسم خودتان در کانال گذاشته خواهند شد.

🔹ایتا:
📢 https://eitaa.com/joinchat/3492216926C09c394f203

🔸بله:
📢 https://ble.ir/samimane_ba_emam

🔹سروش:
📢 https://sapp.ir/joinchannel/ZlyYeGiTVIH8xgCsv2NROb9E

📣کانال #صمیمانه_با_امام در سروش، ایتا، بله

🆔 @samimane_ba_emam

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سبک زندگی در تعامل با دنیا» ثبت شده است

۱۵
دی

یادمه وقتی نوجوانی بیش نبودم و سر به هوا و بازیگوش، مادرم من رو نشوند لب صندلی، خودش روبروم ایستاد و گفت که عزیزم. تو هر چقدر هم خراب کار باشی و همه بگن حواس پرتی و سر به هوا و شیطون، من تو رو دوست دارم. اصلا به دنیا آوردمت چون دوستت داشتم. چقدر یکی مثل تو رو از خدا خواستم. خبر نداری که. پیشونیمو بوسید و کمی هم موهای ژولیده پولیده ام رو که هیچوقت حوصله شونه کردنش رو نداشتم، دست کشید و دوباره بوسید و بغلم کرد.

  • یا زهرا
۲۰
آذر

 

صدای اذان در خانه پخش شد. از جا برخاست و وضو گرفت. سجاده اش را پهن کرد. بی حرکت ایستاد. آرام دستانش را تا محاذی گوش بالا آورد و همان لحظه ای که آمد الله اکبر شروع نماز را بگوید، صدای مادر را شنید :

  • جواد جان، مامان؛ اگه کاری نداری بیا یک کمکی بده. بدو پسرم

دستانش روی بدنش سر خورد. صدای ذهنی اش فعال شد که "آخر مادر من، الان وقت نماز است، بروید نماز اول وقتتان را بخوانید. لااقل شما نمی خوانید بگذارید ما به نمازمان برسیم. مگر خودتان مدام نمی گویید نماز اول وقت مهم است. حتی از درس هم مهم تر است. خب بگذارید بخوانم دیگر. ای بابا. "

  • یا زهرا
۲۰
آبان

 

آنقدر سرش را شلوغ کرده است که وقت سرخاراندن هم ندارد. هر چه به او می گویم : بابا جان، ی کمی استراحت کن. ی کمی بیشتر به خودت برس. فایده ندارد که ندارد. فقط جوابش همین است که: الان هم دارم به خودم می رسم پس چی فکر کرده ای؟ ورزشم به راه است. خانواده داری ام به راه است. بازی با بچه هایم سرجایش است. کارم سرجایش است. مطالعه و خریدکردن هایم هم سرجایش. دید و بازدیدهایم هم سرجایش است. این همه دارم به خودم می رسم. اصلا بگو ببینم، مشکلت با کارهای من چیست؟

  • یا زهرا
۱۲
ارديبهشت

سخت است دل کندن. از چه؟ از هر چه که دلت به آن گره خورده. به بچه. به همسر. به مال. به مقام. به شهرت. به محبت دیگران. به امکانات و ابزارها. به لوازمی که داری. لب تابت. گوشی و ..

دنیا

اما وقتی دقت کنیم، می بینیم آن چیزی که باید سخت باشد، این است که من انسان، مخلوق با عظمتی که خداوند به خود تبارک الله گفته، دل خود را به این چیزهایی که کار راه اندازمان باید باشد، برای رسیدن به هدفی بزرگ تر، گره می زنیم.

نگو دل است دیگر....

  • یا زهرا
۲۸
آبان

حالا برای من ننوشتین که چرا بیشتر به موضوع ارتباط با خدامون پرداختم ولی حتما فکرش رو بکنین که این مسئله چه تاثیری در دیگر ارتباطات ما داره.

گاهی انسان از خودش می پرسه خداوند چرا من رو خلق کرد؟ این چرایی می تونه ریشه های مختلفی داشته باشه. شاید از زندگی خسته شده. از مشکلاتش. از مصیبت هاش. از ناملایماتش. و اونوقته که می گه چرا؟ شاید هم می خوادبدونه که باید چه کارهایی انجام بده برای همین از چرایی خلقت خودش می پرسه. در هر دو صورت جواب یکی هست. اما اون ریشه، یک چیزی رو فریاد می زنه که باید مهم دیدش..

    دنیا


زندگی خستگی بردار نیست (1) اما چرا ما از زندگی هامون گاهی خسته می شیم؟ زندگی چی هست؟

  • یا زهرا