اذکروا الله شاه ما دستور داد
اصلا حوصله هیچ چیز و هیچ کس را نداشتم. کارد می زدی خونم
در نمی آمد. نه اینکه خیلی عصبانی باشم. از بس بی تفاوت شده بودم. چند روز بود که
نه سراغی از خانم رسولی گرفته بودم و نه خیلی با پدر و مادرم حرف می زدم. ترجیح می
دادم دائم بخوابم و تو رختخواب از این ور به آن ور بشوم. هر بار با یک صدایی بیدار
می شدم و دوباره می خوابیدم. این بار مادر پشت در اتاقم بود و در می زد.
- تق تق.... خانم رسولی پشت تلفن ان.. با شما کار دارن..
- بگین من خوابم. حال ندارم
و دوباره گرفتم خوابیدم. بعد از نیم ساعت دوباره با صدایی بیدار شدم. حوصله خوابیدن نداشتم. از طرفی حال و حوصله بلند شدن هم نداشتم. ی کم غلت زدم و آخر سر بلند شدم. ساعت حدود از 11 گذشته بود. به طبقه پایین رفتم. مادر داشت با کسی صحبت می کرد. حتما باز هم یکی از همسایه ها درد و دلش گرفته و آمده با مادر صحبت می کند. به صورتم آبی زدم. کار خاصی نداشتم و همین طور نشستم توی آشپزخانه. هر چه صبر کردم مادر نیامد. برای همین باز هم برگشتم به اتاقم و روی تحت دراز کشیدم. در اتاقم زده شده. حدس می زدم مادر باشد برای همین نشستم و گفتم بفرمایید. در باز شد اما مادر نبود.
+ به. سلااااااااام خانم. ساعت خواب.. چیزی خوردی؟
- ئه. سلام خانم رسولی.. ممنون . بله ی چیزی از تو یخچال خوردم. شما این جا ؟..
+ دیدم چند روزی خبری ازت نیست و مادر هم می گفتن که توی اتاق اکثرا خوابیدی و جواب تلفن رو هم که ندادی.. نگران شدم اومدم دیدنت.. حالت خوب نیست؟
- راستش... نه که خوب نباشم. ولی خیلی خوب هم نیستم. حال و حوصله ندارم. اعصابم خورده. هی می خوام با این و اون دعوا کنم. حساس شدم رو چیزا. اوایلش هی از مامان ناراحت می شدم می گفتم چرا اینقدر گیر می دین بهم. بعد دیدم زشته با مادرم این طور صحبت کنم. تصمیم گرفتم بیام تو اتاقم و خیلی در معرض مامان نباشم و می خوابیدم تا بلکه اعصابم بیاد سرجاش..
+ می بخشی این رو می پرسم. در ایام ماهانه نیستی؟
- نه هنوز. چطور؟
+ چون یکی از علت های خورد بودن اعصاب و بی حوصله بودن و حساس بودن در خانم ها، تغییرات هورمونی* است که در این ایام داارند. معمولا حدود سه روز قبل از ایام ماهانه این حالت پیش می یاد و دیگه رو به اواخرش که می شه، حال و حوصله بهتر می شه. آدم وقتی این رو بدونه، در این جور مواقع به تصمیمات و عصبانیت هاش می تونه اهمیت نده و نسبت به مسائلی که حساس و ناراحت می شه، بی تفاوت باشه تا این دوره رو رد کنه.
- واقعا؟ نمی دونستم. شاید مال من هم همین باشه.
+ اما یه علت دیگه اش هم فاصله گرفتن از ذکر و نماز و دعا و یاد خداست(1). هر چی انسان فاصله اش از یاد خدا بیشتر بشه، حال روحی اش کسل تر می شه و گرفته و دمغ می شه. حالت هایی براش پیش می یاد مثل اینکه ناراحته. بی حوصله است. عصبیه. سر هر مسئله جزئی ناراحت می شه. به قول معروف بهش می گن بالای چشمت ابروئه بهش برمی خوره. دلش می خواد داد بزنه و .. در کل یک حالت قبض براش پیش می یاد (2)
- واقعا؟ اینم نمی دونستم. یعنی وقتی دلم می خواد بمیرم و تحمل ندارم و این ها، به خاطر همینه؟
+ بله. اونوقته که اگه بری قرآن بخونی، یا نماز بخونی، یا دعا بخونی، یعنی با قلبت، به سمت خدا رو کنی، یا ساده تر بگم، واقعا ذکر و یاد خدا رو درون خودت زنده کنی، حالت بهتر می شه(3).. معمولا هم این جور مواقع آدم ها، چون دلشون می گیره، گریه می کنن و یه جورایی با خدا حرف می زنن. حالا به صورت ناله و شکایت و .. و همین نفس حرف زدن با خدا، چون یه نوعی از یاد خداست، حالشون رو بهتر می کنه و سبک تر می شن. وسیع تر می شن. حالشون بهتر می شه.
- آره راست می گین. گریه های زیرلحاف اخر شب ها که با خدا حرف می زنم، همیشه حالم رو بهتر می کنه. پس هر وقت دیدم حالم گرفته است و قاتی کردم، باید یاد خدا رو زنده کنم.. زنده...
+ بــــله. خوبه همیشه به یاد خدا باشیم. وقتی حرف می زنیم از الفاظی که حضور خدا رو حس می کنیم استفاده کنیم. ان شاالله(4). الحمدلله(5). و .. موقع حرف زدن حرفهای بیخودی نزنیم (6)و حواسمون باشه که خدا نگاهمون می کنه(7) و حرفهامون هم مثل همه اعمالمون داره نوشته می شه(8) و یه روزی بهمون عرضه می شه. وقتی سکوت هم می کنیم، با یاد خدا و ذکر قلبی و تفکر باشه(9) و چیزی ما رو از یاد خدا غافل نکنه (10). این طور اگه باشیم انگار که همیشه در حال حرکت و رشد هستیم.
- سخته که..
+ بله سخته. سختی اش هم به خاطر اینه که باید مراقبت دائمی از خودمون داشته باشیم. حالا کی پایه است که این مراقبت دائمی از خودش رو داشته باشه و خودش رو رها نکنه و ول نکنه؟ این پایه بودن ما آدم ها و میزانش هست که درجات بهشتی مون رو می سازه ان شاالله ..
- پس هر چی پایه تر ، موفق تر.. یعنی کار من اینه که روی خودم مراقبت داشته باشم؟
+ اینم یه تعبیری هست. روی خودم مراقبت داشته باشم. وقتی مراقب باشم، خیلی کارها رو انجام نمی دم. خیلی کارها رو انجام می دم. و ... این تعبیر هم قشنگ و حکیمانه است..
- چطوری می تونم مراقبت دائمی داشته باشم اخه؟
+ مثل اینکه سر حال اومدی ها.. سوال می کنی پشت سر هم.. بارک الله. مراقبت دائمی رو هم قبلا گفتیم. در اثر محاسبه است.. وقتی حساب می کشی، با خودت شرط می کنی که فلان کار رو نکنی.. و در طول روز هی حواست جمعه که فلان کار رو نکنی ها.. شب باید حساب پس بدی...
یادم افتاد چند روز بود محاسبه نکرده بودم.چرا فراموش می کردم محاسبه کنم(11).. بعد از این هم ی ساعتی با هم حرف زدیم و حسابی سرحال شده بودم و الان هم می بینین که. دارم براتون می نویسم.. بازم به خانم رسولی که حال و احوال ما رو پرسیدن وقتی دیدن یه چند روزی نبودیم. نه؟ خود این برام خیلی با ارزش بود و خوشم اومد.. یادم باشه منم حال و احوال دوستامو که نمی بینم بیشتر بپرسم لابد اون ها هم خوششون می یاد و خوشحال می شن..
******
پ.ن: در مورد ذکر الله و یاد خدا، در بخش دهم کتاب حکمت عبادات، آیت الله جوادی آملی هم نکات خیلی خیلی زیبایی هست. این هم برای دوستانی که علاقه مند هستند در سطح بالاتری نکات یاد شده را مطالعه فرمایند.
* تغییرات هورمونی و اثرات آن بر خلق و خوی زنان
------------------------------
1. امام صادق (علیه السلام): قال : اءوحى الله عزوجل الى موسى (علیه السلام) یا موسى ، لاتنسنى على کل حال و لا تفرح بکثرة المال ، فان نسیانى یقسى القلوب ، ومع کثرة المال کثرة الذنوب ؛( کافى 8/45/8.) خداى عزوجل به موسى وحى کرد: اى موسى در هیچ حالى مرا فراموش نکن و به ثروت زیاد شاد نشو، زیرا از یاد بردن من دلها را سخت مى کند و همراه ثروت زیاد، گناهان زیاد است .
2. فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ (سوره زمر/ آیه 22) پس وای بر سخت دلانی که یادخدا در دلهاشان راه ندارد ، که در گمراهی آشکار هستند
3. الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (سوره رعد/ آیه 28) همان کسانى که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام مىگیرد. آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مىیابد.
امام على (علیه السلام): الذکر یونس اللب و ینیر القلب و یستنزل الرحمة(غررالحکم 2/66/1858.) یاد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى کند و رحمت او را فرود مى آورد.
4. وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَى أَن یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا(سوره کهف/ آیه 23 و 24) هرگز مگوی : فردا چنین می کنم ،مگر آنکه خدا بخواهد، و چون فراموش کردى پروردگارت را یاد کن و بگو: «امید که پروردگارم مرا به راهى که نزدیکتر از این به صواب است، هدایت کند.»
5. قال على (علیه السلام : ( یا کُمَیْلُ! قُلْ عِنْدَ کُلِّ شِدَّة «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ» و قُلْ عِنْدَ کُلِّ نِعْمَة «اَلْحَمْدُلِلّهِ» تُزْدَدْ مِنْها، وَ اِذا اَبْطَأَتِ الاْرْزاقُ عَلَیْکَ «فَاسْتَغْفِرِ اللهَ» یُوَسَّعُ عَلَیْکَ فیها ( بحار الانوار، جلد ۷۴، صفحه۲۷۰ ) اى کمیل : در مواجهه با هر مشکلى بگو : لا حول و لا قوّة الاّ بالله خداوند کفایت آن مشکل را مى کند و هرگاه نعمتى به تو رسید بگو : الحمدلله تا سبب فزونى نعمت گردد ، و هرگاه روزى تو به تأخیر افتاد ، استغفار کن که باعث گشایش روزى است.
* امیر المؤمنین علیٌّ علیهالسلام :ما أنعَمَ اللُّه على عَبدٍ نِعمَةً فَشَکَرَها بِقَلبهِ ، إلاّ استَوجَبَ المَزِیدَ فیها قَبلَ أن یُظهِرَ شُکرَها عَلى لِسانِهِ .( أمالی الطوسیّ : 580 / 1197 منتخب میزان الحکمة : 302) امام على علیه السلام : چون خداوند به بنده اى نعمتى دهد و بنده در دل شکر آن نعمت را بگزارد ، پیش از آن که سپاسگزارى از آن را به زبان آورد مستوجب افزایش آن نعمت گردد .
6. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ما اجْتَمَعَ قَوْمٌ فى مَجْلِس لَمْ یَذْکرُوا اللّهِ وَ لَمْ یَذْکرُونا اِلاّ کانَ ذلِک الْمَجْلِسُ حَسْرَةً عَلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ (بحار الأنوار : ٧٥/٤٦٨/٢٠) هیچ قومى و مردمى در مجلسى جمع نگشتند که در آن یاد خداوند و یاد ما را بر زبان جارى نساختند، مگر اینکه آن مجلس در قیامت براى آنها حسرت خواهد بود
7. وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (سوره حدید/ آیه 4) و هر کجا باشید او با شماست، و خدا به هر چه مىکنید بیناست.
8. وَأَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (سوره ملک/ آیه 13) و [اگر] سخن خود را پنهان دارید، یا آشکارش نمایید، در حقیقت وى به راز دلها آگاه است.
9. امام کاظم علیه السلام فرمود: «دلیل العاقل التفکر و دلیل التفکر الصمت؛ (تحف العقول/ ص 406) نشانه عاقل فکر کردن و نشانه فکر کردن، سکوت نمودن است
10. رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ (سوره نور/ آیه 37) مردانى که نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از یاد خدا .. به خود مشغول نمىدارد
11. اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُوْلَئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ (سوره مجادله/ ایه 19) شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است آنان حزب شیطانند. آگاه باش که حزب شیطان همان زیانکارانند