چه باشد گر به سوی ما کند هر روز پروازی
یک آزمایش علمی:
مرحله اول: بادکنکی رو باد کنید. سوزنی را به قصد تراکندن به بادکنک
بزنید. چه اتفاقی می افتد؟
مرحله دوم: بادکنکی رو باد کنید.. یک تکه چسب نواری، بزنید روی یک قسمت اون. یک سوزن ته گرد بردارید و به قصد تراکندن بادکنک، روی قسمتی که چسب نواری زده اید فرو کنید. حالا چه اتفاقی می افتد؟
مرحله سوم: بادکنک دیگری را باد کنید. مانند مرحله قبل، روی چسب نواری
ای بچسبانید. و دومرتبه ، یک تکه دیگر چسب نواری روی همان بخش قبلی بچسبانید.. حالا
سوزن را بردارید و فرو کنید به قصد تراکندن.. چه اتفاقی افتاد؟
حساب کنید اگر در هر مرحله، یک تکه خیلی نازک از این چسب نواری رو بچسبونیم روی همان قسمتی که دفعه قبل چسبانده ایم و این کار را ادامه دهیم، ایا دیگر می توانیم با فرو کردن سوزن به قصد تراکندن، بادکنک را از آن ناحیه، بتراکنیم؟ نه. هرگز.. هزینه اش ی چسب نواری و چندتا بادکنک هست که بخرید و بیازمایید..
من و شما و همه ادم ها، بادکنک هایی هستیم که زیر باران تیرهایِ نفس
اماره و شیطان(1) و جهل و غفلت و از این دست تیرهای کشنده و تراکننده، هستیم.
برای مصون ماندن از نفوذ این تیرهایی که همین طور در هوا پراکنده است ،
برای مصون ماندن از ترکیدن و پرواز کردن و بالاتر رفتن بادکنک های وجودمون،
طبق این ازمایش یک راه بیشتر نیست....
وقتی خدا را یاد می کنی" فاذکرونی"..(2)
وقتی ولی خدا را یاد می کنی ، "وَاذْکُرْ عِبادَنا إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحاقَ وَیعْقُوبَ "... (3)
وقتی نعمت های خدا را یاد می کنی " وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیکُمْ " ..(4)
در اصل، لایه ای دور خود پیچانده ای که
مانع می شود از اینکه تیرها تو را بتراکنند. هرچه یادکردن ها بیشتر، لایه ها بیشتر؛
ضریب نفوذ تیرها، کمتر..
هر چه لایه ها کمتر، غفلت ها زیادتر، سوراخ های ریزِ روی لایه های قبلی بیشتر می شود و باد بادکنک را ارام ارام خالی می کند و بعد از مدتی می بینی، خالی شده ای اما نمی دانی چه شده که این طور خالی شده ای.. چه شد که تویی که فطرت خداجو و خدا طلب داشتی و کوچک بودی نماز می خواندی و کمی بزرگ تر شدی با هیئت و مسجد و خدا دوست بودی، حالا که بزرگ تر تر شده ای، چرا از همه چیز بیزار شده ای و درکی نداری و معروف ها پیشت منکر شده است و منکرها، معروف..
تیرها بادت را خالی کرده اند.. بادی که باید تو را در آسمان ها به پرواز در می آورد..
یاد کن.. خدا را.. ولی خدا را.. نعمت های خدا را..
از اثرات یاد خدا در زندگی بخوانیم.. در اینجا
----------------------
1. قال رسول الله - صلّی الله علیه و آله - : النظر سهمٌ مسمومٌ مِن سِهام إبلیس فمَن ترکها خوفاً مِنَ الله إعطاه اللهُ إیماناً یجدُ حلاوتَه فی قلبه. (بحار الانوار، ج 104، ص 38) رسول خدا - صلّی الله علیه و آله - فرمود: نگاه به (نامحرم) یکی از تیر های زهر آلود شیطان است، هر کس از ترس خدا آن را ترک نماید، خداوند ایمانی به او عطا فرماید که شیرینی آن را در دل خویش بیابد.
2 . سوره بقره/ آیه 152: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ / پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم مرا سپاس گویید و ناسپاسی من مکنید
یاأَیها الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً»( سوره احزاب، آیه 41.) و تنهایی این مورد و حصرش در کثرت در روایات هم تذکّر داده شده است.
امام صادقعلیه السلام فرمود: هر چیزی حدّ دارد که در آنجا به پایان میرسد؛ مگر یاد خدا که آن را حدّی پایانپذیر نیست.( ترجمه میزان الحکمه، ج 4، ص 1840.)
3. سوره ص، آیه 45
خداوند عالمیان همان طور که یاد خودش را از ما خواسته است، یاد اولیای خویش و خوبان درگاهش را هم از ما خواسته است:
«وَاذْکُرْ عَبْدَنا أَیوبَ»؛( سوره ص، آیه 41.) «یاد کن بنده ما ایوب را»
وَاذْکُرْ عِبادَنا إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحاقَ وَیعْقُوبَ»؛( سوره ص، آیه 45.) «بندگان ما را، ابراهیم و اسحاق و یعقوب را یاد کن»
خود انبیاء هم که دائماً در ذکر و یاد خدا بودند، یاد ولی خدا و خوبان درگاه الهی را نیز، یاد خدا میدانستند و همواره بر آن یاد، اصرار میکردند. در جریان یعقوبعلیه السلام که دائماً یاد یوسفعلیه السلام را زنده نگه داشته بود و زبانش به یوسف یوسف، زمزمه داشت، توبیخ پسران را میبینیم:
«قالُوا تاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْکُرُ یوسُفَ حَتَّی تَکُونَ حَرَضاً أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکِینَ»؛( سوره یوسف، آیه 85.) «گفتند: به خدا تو آنقدر یاد یوسف میکنی تا در آستانه مرگ قرار گیری، یا هلاک گردی!»
4. سوره بقره، آیه 231
اینکه خداوند همان طور که ذکر خویش و خوبانش را واجب کرده و امر فرموده، بر ذکر نعمت هم تأکید دارد» :وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیکُمْ»؛( سوره بقره، آیه 231.) «نعمتهای خدا را بر خودتان یاد کنید»
بعد هم اشارهای میکند که این نعمت، نان و پنیر و سبزی و ... نیست؛ بلکه باید افق دید را بالا برد و از چیزهای زمینی فاصله گرفت.
و در بیان این امر میفرماید:
«یاقَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیآءَ»؛( سوره مائده، آیه 20.) «ای قوم نعمت خدا را یاد کنید هنگامی که در میان شما پیامبران را قرار داد»
و در آیه شریفه دیگر بالاترین نعمت را ذکر میکند که مأمور به ذکر و یاد آن هستیم:
«الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی»؛( سوره مائده، آیه 3.) «امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»
امروز که ولایت و امامت، به طور رسمی اعلان شد؛ نعمت تمام شد، یعنی تا حالا نعمت داشتید امّا کامل نبود، پس نعمت کامل خدا، امام است و خدا چه اصراری دارد بر یاد این نعمت.
برای تأکید روایتی را که در مورد آیه «ثُمَّ لَتُسْئلنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»( سوره تکاثر، آیه 8) وارد شده است را میآوریم، که امام صادقعلیه السلام در سؤال شخصی که پرسید، نعیم چیست؟ امام فرمودند: نعیم (که در مورد آن از شما سؤال میشود) ما اهل بیتعلیهم السلام هستیم.( تفسیر کنز الدقائق، ج 14، ص 421.)