جامهاش تر بود از آثار وضو
قراره بریم مسافرت. کجا؟ نجف(1)، کربلا(2)، کاظمین ... از
مسیر مهران.. همان جایی که برادرانمان جونشون رو دادن که ذره ای از خاک میهن
اسلامی مون دست دشمن نیافته. اولش باورمان نمی شد. اما یواش یواش که هی بهش فکر می
کردیم، انگار باورمان شد که می خواهیم برویم و باید ساک ببندیم.
موقع بستن وسایل، حالت ذکر و دعا غلبه کرده بود. ناسلامتی قراره به دیدار آقامون امیرالمومنین بریم. به دیدار مولامون سالار شهیدان، مگه می شه موقع بستن ساک سفر، یاد اهل بیت رو نداشت! از همه حلالیت طلبیدیم (3) و ملتمسانه درخواست دعا کردیم که با معرفت به زیارت اهل بیت عصمت و طهارت برویم. سعی کردیم چند روز آخری که در کنار خانواده ها هستیم، آنقدر خوب باشیم تا بوی خوش بودنمان، مشامشان را نوازش دهد. از همین جا غسل زیارت(4) کردیم و وضو گرفتیم که اگر از دنیا رفتیم، شهید شده باشیم(5).. زمان، زمان رفتن شده بود.
نماز شب خواندیم و اشک ریختیم که خدایا گناهانمان را، گناهان مومنین را ببخش تا با رویی پاک به دیدار اهل بیت برویم. موقع رفتن از زیر قرآن رد شدیم. در طول راه تا ترمینال، ذکر و دعا و مناجات بود که حاکم بر زبانمان شده بود. موقع سوار شدن بسم الله گفتیم و اشک ریختیم که آقا ما داریم می آییم. قلب هایمان به تپش افتاده بود. قرآن جیبی مان را باز کردیم و آیات نورانی خدا را می خواندیم. اشک می ریختیم و مناجات می کردیم. مقصدمان الهی بود. مگر می شود در مسیر باشیم و رنگ و بوی الهی نداشته باشیم؟
در رفتارهای آدم های الهی که دقت می کنی، یک چیز خاصی را می بینی. انگار که تمام آداب و رفتارهاشون یک سیر خاصی دارد. مثلا نشست و برخاستشون، عبادت و تفریح و استراحتشون، همه یک سیر مخصوصی دارد. و این هم به خاطر همون مبنایی است که گفتیم.
وقتی مبنا یک چیز باشد، مقصد و هدف نیز به سمت همان یک چیز، قاعدتا باید روح حاکم بر رفتار هم همان یک چیز باشد و بازم به صورت خیلی منطقی، همه رفتارها و فکرها و ... در همان محدوده قرار می گیرد چون باید به همان مقصد برود. مثل بالا که چون مقصد نجف و کربلا و زیارت اهل بیت علیهم السلام بود، روح حاکم بر تمامی رفتارها در همان جهت و با ذکر اهل بیت و یاد خدا بود و همه رفتارها در همان محدوده الهی بودن و صفای بیشتر پیدا کردن بود.
وقتی مبنا الهی باشد، و من انسان به سمت خدا در حال حرکت باشم، روحی که حاکم بر رفتارهام هست هم الهی باید باشه که من رو به مقصد برسونه. والا مگه می شه با اعمال غیر الهی به مقصد رسید؟ برای همین هست که نوع آداب و رفتارها انسان الهی، همه اش، یک نوع الهی بودن رو در دل خودش دارد. در همه رفتارها یاد خدا زنده هست چون این انسان در مسیر حرکت به مقصد الهی است.
به میزانی که از مسیر خارج بشویم، رفتارهامون هم غیرالهی می شود. برعکسش هم هست دیگه. به میزانی که رفتار غیر الهی داشته باشیم، از مسیر خارج می شویم و رنگ و بوی الهی را از دست می دهیم(7). مهم اینه که دوباره برگردیم. خیلی سریع (8) هم برگردیم.
همه ی این ها را گفتم تا اهمیت لحظه لحظه هامون بالا برود و علاوه بر دقت روی افکار و رفتارمون، دنبال یک حصار امنی (9) باشیم که حتی اگر خواستیم از چارچوب و محدوده الهی بودن خارج بشیم، نتونیم. خوبه نه؟ اگر هم بخواهی خارج بشی چون داخل این حصاری نمی تونی، مگر اینکه این حصار رو خراب کنی.
این حصار امن، یکی از همان کارهایی است که انجامش خیلی مورد سفارش هست. بزارین ی جریانی رو براتون تعریف کنم:
نشسته بود. معذب بود اما توان بلند شدن و رفتن از آن مکان
معصیت را هم نداشت. توان مقابله با گناه را در خود نمی دید. طبق عادت همیشگی اش،
بعد از خارج شدن از سرویس بهداشتی، وضو گرفت. حالت وضو گرفتنش هم گناه الود بود
اما وضویش را گرفت. و نشست.... به طور معجزه آسایی، روند به گونه ای پیش رفت که
توانست از آن محل معصیت خارج شود و آلوده تر نشود. وقتی جریان را برایم تعریف می
کرد، تعجب از چهره اش پیدا بود که چه شد که نتوانستم معصیت کنم. به او گفتم: همه
اش به خاطر همان حصار امنی بود که طبق عادت، انجامش دادی.
عادت داشت دائم الوضو (10) باشد.
-----------------------------------
1. قالَ رَسُـولُ اللّه صلی الله علیه و آله: یا اَبَـا الْحَسَنِ! اِنَّ اللّهَ تَعالى جَعَلَ قَبْرَکَ وَقَبْرَ وُلْدِکَ بِقاعا مِنْ بِقاعِ الْجَنَّةِ وَ عَرْصَةً مِنْ عَرَصـاتِها وَ اِنَّ اللّهَ جَعَلَ قُلُوبَ نُجَباءَ مِنْ خَـلْقِهِ وَ صَـفْوَةً مِنْ عِبـادِهِ تَحِـنُّ اِلَیْکُمْ وَ تَحْتَمِلُ الْمَذَلَّةَ وَ الْأَذى فَیُعَـمِّرُونَ قُبُورَکُمْ وَ یُکْـثِرُونَ زیـارَتَها. (بحارالانوار، ج 97، ص 121.) پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خطاب به امیرالمؤمنین فرمود: اى اباالحسن! خداى متعال، قبر تو و فرزندانت را بقعه اى از بقعه هاى بهشت و آستانه اى از آستانه هاى آن قرار داده است و همانا خداوند، دلهاى بندگان نجیب و برگزیده خویش را شیفته شما قرار داده است که در راه زیارت شما خوارى و اذیّتها را به جان مى خرند و قبرهاى شما را آباد مى کنند و بسیار به زیارت آنها مى آیند.
2. قالَ رَسُـولُ اللّه صلی الله علیه و آله: مَنْ زارَهُ فَقَدْ زارَنى وَ مَنْ زارَنى فَکَأَنَّما زارَاللّهَ وَ حَقٌّ عَلَى اللّهِ اَنْ لا یُعَذِّبَهُ بِالنّارِ. (وسائل الشیعه، ج 10، ص 352.) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره شهادت حسین علیه السلام و زیارت قبر آن حضرت به ابن عبّاس فرمود: هر کس او را زیارت کند، مرا زیارت کرده است و هر که مرا دیدار کند، گویى خدا را زیارت کرده است و بر خداوند است که او را به آتش دوزخ عذاب نکند.
قالَ الصّـادقُ علیه السلام: اِذا اَرَدْتَ الْحُسَیْنَ فَزُرْهُ وَ اَنْتَ حَزینٌ مَکْرُوبٌ شُعـْثا غُبْرا جائِعا عَـطْشانا. (وسائل الشیعه، ج 10، ص 414.) امام صـادق علیه السلام فرمود: هرگاه خواستى امام حسین علیه السلام را زیارت کنى، او را با حالتى اندوهگین و گرفته، پریشان و غبارآلود، گرسنه و تشنه زیارت کن.
3. همه این ها از آداب زیارت هست. برای خواندن آداب سفر و زیارت و دعاهایی که وارد شده اینجا را مطالعه کنید.
4. عَنِ الصّـادقِ علیه السلام فى قَولِهِ تَعالى: «خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» قـالَ: اَلْغُـسْلُ عِنْدَ لِقاءِ کُلِّ اِمامٍ. (بحارالأنوار، ج 97، ص 132.) امام صادق علیه السلام درباره آیه «خذوا زینتکم عندَ کُلّ مسجدٍ» (هنگام عبادت در هر مسجد، زینت خود را همراه داشته باشید) فرمود: مقصود، غسل هنگام زیارت و دیدار هر امام است.
5. قالَ رَسُـولُ اللّه صلى الله علیه و آله و سلّم :أکـثِرْ مِـن الطَّهورِ یَـزِدِ اللّهُ فی عُمرِکَ ، وإنِ استَطَعتَ أن تَکونَ باللَّیلِ والنَّهارِ على طَهارَةٍ فافعَلْ ؛ فإنَّکَ تَکونُ إذا مُتَّ علَى الطَّهارَةِ شَهیدا .( أمالی المفید : 60 / 5 منتخب میزان الحکمة : 594) پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم :زیاد وضو بگیر ، تا خداوند عمر تو را زیاد گرداند . اگر توانستى شب و روز با طهارت باشى این کار را بکن ؛ زیرا اگر در حال طهارت بمیرى ، شهید خواهى بود
6. یعنی به این می گن بی توفیقی.. چند ساعته هر چی می گردم
اون روایتی رو که خیلی قشنگ بود بزارم براتون پیداش نمی کنم. مضومن روایت این بود
که تا وقتی انسان وضو داشته باشه نمی تونه گناه کنه انگار که در یک حصن و حفاظی
قرار داره.. تعجبی هم نداره. وضو نوری است که تا انسان منور به آن نور باشه، نور رو به خودش جذب می کنه و تاریکی ها را از خودش دفع می کنه.. مثل نماز و قرآن و عباداتی که انسان رو منور می کنند. منتهی خاصیت وضو، تا زمانی که باطل نشده همچنان پابرجاست.. دعا کنین بتونم پیداش کنم. حیفم می یاد بدون این روایت بزارمش ولی
خب.. دیر می شه دوست دارم مطلب رو هم شما بخونین..
7. وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (سوره انفال/ آیه 46) و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و با هم نزاع مکنید که سُست شوید و مهابت شما از بین برود، و صبر کنید که خدا با شکیبایان است.
8. ... وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَى أَن یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا (سوره کهف/ آیه 24) و چون فراموش کردى پروردگارت را یاد کن و بگو: «امید که پروردگارم مرا به راهى که نزدیکتر از این به صواب است، هدایت کند.»
9. امام صادق علیه السلام فرمود: انّی عجبت ممّن باخذ فی حاجة و هو علی وضوء کیف لا تقضی حاجته. (وسایل الشیعه، ج 1، ص 262.) من تعجب می کنم از کسی که دنبال حاجت و کاری است در حالی که با وضو است، حاجتش برآورده نشود
الإمامُ الصّادقُ علیهالسلام : مَـن جَـدَّدَ وُضوءَهُ لِغَیرِ حَدَثٍ جَدَّدَ اللّه تَوبَتَهُ مِن غَیرِ استِغفارٍ .( وسائل الشیعه : 1 / 264 / 7 منتخب میزان الحکمة : 596) امام صادق علیهالسلام :هر که بدون سرزدن حَدَثى از او ، تجدید وضو کند ، خداوند توبه او را، بىآن که استغفار کند ، تجدید گرداند.
10. قالَ رَسُـولُ اللّه صلى الله علیه و آله : إنِ استَطَعتَ أن تَکونَ أبَدا على وُضوءٍ فافعَلْ ؛ فإنّ مَلَکَ المَوتِ إذا قَبَضَ رُوحَ العَبدِ و هُو على وُضوءٍ کُتِبَ لَهُ شَهادَةٌ .( کنز العمّال : 26065.) پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اگر مى توانى دائم الوضو باشى چنین باش؛ زیرا ملک الموت هرگاه جان بنده را بگیرد و او وضو داشته باشد، برایش شهادت نوشته شود.
چشم حتما سر فرصت میام و مطالب خوبت رو میخونم و نظرم رو میگم