نماهنگ " فقط برای تو "
تو برای #او باش، از سه طرف، در #آغوش می گیردت.
از کجا بدونم تو از من راضی هستی؟ ادامه دارد ...
نماهنگ " فقط برای تو "
تو برای #او باش، از سه طرف، در #آغوش می گیردت.
از کجا بدونم تو از من راضی هستی؟ ادامه دارد ...
دوره بیست و سه سال رسالت پیامبر شامل دو فصل بود.
سیزده سال در مکه، دوران اول که مقدمه ای برای فصل دوم بود. ده سال بعدی هم که دوران شالودهریزی نظام اسلامی و بنای یک الگو و نمونه ای از حاکمیت اسلام برای همه دورانهای تاریخ و همه مکانها و انسانهاست.
با نگاه به سیره پیامبر (1)در دوران ده سالهی مدینه، به شناختِ شاخصهایی دست مییابیم که بر اساس آن میتوانیم خود، نظامها و انسانها را با آن، بسنجیم. (2)
صدای موسیقی . . .
صدای پیامک . . .
صدای تیک تاک ساعت . . .
صدای تلاوت . . .
لحظه ای درنگ کن.
.
.
.
برای انجام تکالیفش نیاز به خط کش داشت. باید خط ها را اندازه می گرفت تا بتواند بنویسد این خط ها هر کدام چند سانتی متر است. خط کش را آورد و اندازه اش را زد.. 3 سانتی متر. 5 سانتی متر.. و همین طور تند و تند اندازه ها را می نوشت و راحت تشخیص می داد. به خط پنجم و ششم که رسید شروع کردن به حدس زدن که خط بعدی چند سانتی متر است و بعد حدس خود را آزمود. درست حدس زده بود و خوشحال بود.
خط کش برایش یک شاخص شده بود و مدتی که با آن کار کرد، ذهنش توانست خط های دیگر را تشخیص بدهد. انگار که ذهنش نیز، چشمانش نیز، خودشان را نزدیک به شاخص کردند و راحت اندازه گیری را می کردند.
اوایل خیاطی، الگو
که می کشید خط ها کج از آب در می آمد. باید همه را با متر اندازه می زد تا کم و
زیادی نشود. خیلی سختش بود که اینقدر دقیق بخواهد ریز به ریز ساسون ها و درزها را
علامت بزند. چه کوک هایی که به خاطر اندازه های اشتباهش ، باز نکرده بود و دوباره
از اول، کوک نزده بود.
اما حالا که چند سالی
می گذرد، چشمانش شده است متر.. نیم میلی متر هم چیزی کج باشد همان اول می فهمد و
هر چه می خواهند به او ثابت کنند که این خط صاف است قبول نمی کند. خط کش می آورند
و مشخص می شود که بله، نیم میلی متر کج بوده. دیگر چشمان او، برای اندازه گیری
شاخص شده بود.
صحنه اول: داخلی – اتاق مطالعه – مرد خانواده روی صندلی نشسته و خیره به بازی بچه هایش ، با خود بلند فکر می کند.
اخیرا خیلی ساکت شده بود. حرفی، بحثی، اظهار نظری نمی کرد. با خودم گفتم لابد دیگر نظراتش با من تفاوت ندارد و حرفهایمان یکی شده است. اما چند بار در چهره اش کمی ناراحتی را خواندم. چند باری که حواسم به تلویزیون و لب تاب و کارهایم نبود و چهره اش را نگاه می کردم. ازش که می پرسیدم نظری نداری؟ می گفت نظر شما خوبه دیگه. اوایل خیلی به این جمله توجه نمی کردم ولی الان که مدتی گذشته و دیگر کسی نیست با نظراتم مخالفت کند و حرفی بزند، به فکر فرو رفته ام. یعنی واقعا نظرم را قبول دارد ؟ یا برای دلخوشی من نظرش را نمی گوید؟ هیچ جور نمی توانستم بفهمم و فقط دست به دامان خدا شدم و دعا کردم که این حالتش اگر درست نیست ، خوب و درست شود...
صحنه دوم: خارجی – حیاط هیئت فاطمیه – در حال کفش پوشیدن خانم خانواده
این بار خیلی راحت و ساده تر از قبل حتی، اما عمیق... دیگر فهمیده ام که
تویی که اکنون نشسته ای به خواندن این مطلب، عقلی ظریف و روحی وسیع داری و نمی
خواهی اضافه گویی ببینی . یک کلام مخلص کلام:
لا اله الا الله...
یک کلام بگویید لا اله الا الله تا رستگار شوید (1) .. این اساس بسته پیشنهادی است. محور کلی تمام پیشنهادات این بسته. می خواهی بگو چتری است که بر این بسته قرار داده شده، یا می توانی مانند این انرژی درمان ها بگویی هاله ای که دور این بسته را پوشانده .. هر کاری بکنی، هر حرفی بزنی، هر چیزی را بخواهی انجام دهی، یا انجام ندهی، فکر کنی یا حرف بزنی، در هر انجام دادنی یا هر انجام ندادنی باید این الله باشد.. نباشد آن کار و رفتار و ترکت، داخل این بسته قرار نمی گیرد..
- پس چرا بسته رو بهم نمی دین؟ دلم می خواد ببینم چی هست
+ ما هم داریم همین رو می بینیم دیگه. اینکه چی هست. این بسته چه چیزهایی توش هست. اول یه ویژگی های کلی ای ازش می گم، اگه خوشت اومد و خواستی این بسته رو بگیری و طبق حرفهای قبلی مون جاری اش کنی ، اونوقته وارد جزئیات بیشترش می شیم. چطوره؟
- یعنی هنوز کامل این بسته رو معرفی نکردین؟ جالبه. مگه دیگه چه خصوصیاتی داره که نگفتین؟
+ چرا تا حدی ویژگی های کلی اش رو گفتیم منتهی دو خصوصیت عمده داره که دوست دارم بازترش کنیم. البته قبلا به صورت ضمنی بهش اشاره شده
- می یاین از این به بعد دیگه اسمش رو بگین؟ من رفتم تحقیق کردم و یادم هم اومد که بهش چی می گفتن. اسم این بسته پیشنهادی تون سبک زندگی هست. درسته؟
+ بله درسته. بسته پیشنهادی خدا که حاوی سبک و شیوه زندگی کردن هست. اون هم نه زندگی به معنای اینکه بخوری و بیاشامی و بقیه غرایز. بلکه شما رو می بره به سمتی که زندگی طبیعی تون، گره می خوره با زندگی واقعی و به مرور، زندگی و حیات واقعی خواهید داشت (1)
- به مطالبی که قبلا گفته بودین یه مروری کردم. احساس می کنم این بسته پیشنهادی خیلی آشنا ست. لااقل چیزهایی که در موردش می گین در عین حالی که تازگی داره و جالب بود برام، آشناست. یه جوری انگار اسمش رو قبلا شنیدم. اسم خاصی داره این بسته ؟
+ بله خب. اسم که داره. منتهی می خواستم ورای از اسمی که رایج شده، در مورد خودش صحبت کنیم (1) و درگیر اسمش نشیم که وااای بازم فلان و وااای دیگه چقدر شعار و غیره..
- واقعا؟ یعنی ممکنه این حرفها رو بزنم؟
+ ممکنه. احتمال یک
درصد که هست. چون برخی ها اینقدر قشری و سطحی به این بسته نگاه کرده اند که عمقش
رو درک نکردن و به نظرشون شعاری و مسخره (2) و تکراری اومده.
- مگه چه عمقی داره که از شعار درش می یاره؟
دیدی یا شنیدی بعضی ها می نالن که آخه خب فلانی که ادعاش می شد چرا ؟ یا فلانی که مذهبی بود چرا؟ یا فلانی که اینقدر بافرهنگ رفتار می کرد چرا؟
این جمله ناشی از همانی است که در مطلب قبل گفتیم. " عمل
ما آدم ها، مبتنی بر باورها و ارزشهایی است که داریم." اگر کسی سلام کردن و
مودبانه رفتار کردن رو ارزش حساب نکنه و ارزش ندونه، مسلما هیچوقت مودبانه رفتار
نمی کنه. می گی نه یه نگاه به بچه ها بنداز که چقدر راحت و فارغ از هر آداب و
ارزشی ساده رفتار می کنن. اگر چه که بازم آن ها فطرت (1) پاکشون جهت ده زیبایی های
رفتاری شون هست...
- نمی شه حالا من عقیده و فکر دیگری داشته باشم و رفتار دیگری؟
+ چرا نمی شه. شدنش که می شه. منتهی اینجا یک شکافی به وجود می یاد. وقتی رفتار انسان بر پایه فکر ارزشی ای که داره نباشه، بالاخره پایه ی دیگری که داره. فکر غیر ارزشی . یا فکر منفی. گاهی می شه هوا و هوس. گاهی که دیگه خیلی زاویه انحرافش از باورهای اصیل زیاد باشه می شه گناه
- اووووووه. دیگه خیلی دارین تند می رین. گناه؟
در مطلب قبل، کمی در مورد ویژگی هایی که بسته پیشنهادی او برایمان دارد صحبت کردیم. ادامه صحبتمان را پی می گیریم.. خب بفرما بگو..
- این بسته پیشنهادی را می توانم مانند بسته های شارژ موبابل و بسته های اینترنت انتخاب کنم و هزینه ای اندک هم بدهم و خود به خود وقتی تمام شد به من هشدار بدهد؟
+ یعنی می خواهی بسته را انتخاب کنی و بگذاری گوشه ای؟ نه این از آن بسته ها نیست که! ... این بسته را اگر انتخاب کنیم، خود به خود جاری در زندگی مان نمی شود(1). هشدار نمی دهد که در حال تمام شدن است و این مقدار دیگر باقی مانده است.
- این دیگر چه نوع بسته ای است پس؟ انتخابش که بکنی، خود به خود به کار نمی افتد و جاری در زندگی ام نمی شود؟
+ نه تو خودت باید جاری اش بکنی(2). این بسته مانند جعبه ابزاری است که دست تو ابزارهای مختلفی را داده است. تذکرت می دهد[3] که بیشتر جاری اش کنی.
- اما شاید من بلد نباشم چطور از ابزار جعبه ابزار استفاده کنم؟
+ داخل بسته بروشور آموزشی دارد. فکر کردی همین طور ابزار می دهد و رهایت می کند؟ نه. بسته کاملی است. آموزشت می دهد. همراهت می شود(4). برایت دل می سوزاند. اگر اشتباه کنی خطایت را می گوید و ندید هم می گیرد (5) و کمکت می کند که جبرانش کنی(6).
- پس بگو مثل چرخ خیاطی است که ...
- می خواهم خودم انتخاب کنم.. نمی خواهم تو یا دیگری برایم قالبی را تحمیل کنی..
· خیلی خوب و عالی است. مرحبا به این روحیه انسانی ات که قرین اختیار و انتخاب است..
انتخاب آن جا معنا دارد که حداقل دو چیز را داشته باشی و یکی را باید برگزینی. و او که روحیه انتخاب را به تو داده است، همه جا این حداقل دوتا بودن را قرار داده است. می توانی او را انتخاب کنی. می توانی غیر او را انتخاب کنی.. مهم این است که تو، اهل انتخاب باشی و می دانی که بر این انتخابت هم مسئولی و پرسش می شوی که خب، حالا چرا آن را انتخاب کردی؟(1) مهم تو هستی عزیز دلم..
در زندگی، قالب ها، سبک ها، شیوه های مختلفی برای زندگی کردن و ادامه دادن حیات آدمی وجود دارد.. تو ، کدامیک را می خواهی انتخاب کنی؟ می دانی که مهم ، تو هستی عزیز تر از همه ی هستی...
همه پیشنهادهایشان را برایت دارند. او هم پیشنهادی به تو می
دهد. تا تو ، کدامیک را خریدار باشی و برگزینی ..
آن چه او برایت برگزیده است و پیشنهاد می دهد همانی است که
منطبق بر ویژگی هایت است. زیرا او، خودش تو را آفریده و خودش گفته که هدایتت می
کند.. مهم این است که تو، با حق انتخابت، بخواهی که او، را انتخاب کنی و او،
هدایتت کند..